سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 359077
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


این مقاله کوششی است در جهت نگرشی کوتاه به برخی وقایع صدر اسلام که شاید عرصه های جدیدی را برای پژوهشگران تاریخ بگشاید.

در این مقاله به چند قضیه به طور بسیار مختصر پرداخته شده است که امیدوارم مفید باشد. کاستی های بسیار این مقاله، به علت فرصت کوتاه بنده و در اختیار نداشتن منابع بیشتر، پیرامون موضوع است. 

مسأله اول علت مهاجرت یهودیان به سرزمین حجاز است.

نویسندگان کتاب "تبار انحراف" در صفحه 238، با استناد به منابعی می نویسند: "یهودیان شنیده بودند که پیامبر آخرالزمان به یثرب می آید و در این باره اطلاعات کامل داشتند. آنان ادعا می کنند که برای یافتن پیامبر آخرالزمان و ایمان به او به مدینه آمدند... یهودیان می دانستند که پیامبر اسلام(ص) بین دو کوه عیر و احد مستقر خواهد شد و از این روی در این محدوده ساکن شدند. در این جا این پرسش پیش می آید که چرا یهود در سرزمین حجاز پراکنده شدند، در حالی که منطقه میان این دو کوه، منطقه ای محدود است؟ آنان ادعا می کنند که در یافتن مصداق این منطقه دچار خطا شده اند و برخی به خیبر، برخی به تبوک و برخی نیز در مناطق دیگر ساکن شده اند. اما این ادعا بیش از دروغی بزرگ نیست. با نگاهی به نقشه این مناطق، در می یابیم که این مناطق، درست بر سر راه های رسیدن از مدینه به قدس است. آنان با استقرار در این مناطق راه پیامبر به بیت المقدس را به آسانی بستند."

استاد شهبازی در جلد اول کتاب "زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران" صفحه 390، می نویسد: "در آستانه ظهور پیامبر اسلام (ص) "احبار و زهاد یهودی"، در کنار "رهبان نصارا"، در عربستان جایگاه ویژه ای دارند و همینان اند که ظهور پیامبر آخرالزمان را نوید می دهند. این "احبار یهودی" به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی زاهدنما که رهبری دینی جوامع را در دست دارند... گروهی را نیز می شناسیم که منزوی اند و در روایات عرب با تکریم فراوان از آنان سخن رفته است."

و در صفحه 450 می نویسد: "منابع تاریخی از وضع دشوار اقتصادی ایران در این زمان و بروز خشک سالی شدید در سال های 466-471 میلادی خبر می دهند. به همین دلیل است که گروه کثیری از یهودیان مستقر در ایران و بین النهرین به حواشی خلیج فارس و شبه جزیره عربستان و یمن و هند مهاجرت کردند. منشأ جوامع یهودی شبه جزیره عربستان و یمن در زمان ظهور اسلام به این تحول می رسد."

و باز در صفحه 452 می نویسد: "بلاش نیک نفس و آشتی جو نیز چون فیروز کوشید تا از طریق محدود کردن اقتدار و تاراجگری اشراف و ثروتمندان آزمند راهی برای نجات کشور بیابد ولی با توطئه آنان سرنگون و کور شد. و سرانجام قباد پسر فیروز، به قدرت رسید. این تحولات مقارن است با ستیز فیروز و قباد با الیگارشی یهودی مستقر در ایران و مهاجرت یهودیان به ویژه به عربستان و یمن... الیگارشی یهودی بخشی از تکاپوی خود را به سرزمین پررونق تجاری و کشاورزی یمن و عربستان منتقل کرد و در توطئه های آن زمان گروهی از اشراف ایران علیه بلاش و قباد نیز شرکت جست."

با توجه به مستندات فوق مهاجرت یهودیان به عربستان از نظر استاد شهبازی فقط به علت مشکلات معیشتی و ستیز شاهان ایران با آنان و از نظر نویسندگان کتاب "تبار انحراف" فقط برای سد راه رسیدن پیامبر آخرالزمان به قدس بوده است. به نظر می رسد در مهاجرت هر دو گروهی که استاد شهبازی از یهودیان مهاجر به عربستان نام می برد علت نخست (مشکلات معیشتی) دخیل بوده است؛ اما در مهاجرت گروه دوم که بسیار اندک اند علت دوم (سد راه پیامبر آخرالزمان) مؤثر نبوده است بلکه آنان برای یافتن پیامبر آخرالزمان و ایمان به او به عربستان آمده اند که استاد شهبازی به اسامی برخی از آنان در صفحه 463 همان کتاب اشاره می کند. البته پایبندی برخی از این تازه مسلمانان یهودی الاصل به شریعت اسلام مورد تردید است و با توجه به مستندات کتاب "مهار انحراف" که برخی از آن ها در پی می آید برخی از این یهودیان، به انگیزه نفوذ در نظام حکومتی پیامبر(ص) به ظاهر به آن حضرت، ایمان می آورند.

استاد شهبازی در صفحات 390 و 462 همان کتاب مستندات علت دوم (سد راه پیامبر آخرالزمان) را ذکر می کند ولی آن را به عنوان علت مهاجرت، بیان نمی نماید و محوریت مسأله قدس را در جهت گیری های الیگارشی یهود نادیده می گیرد. نویسندگان کتاب تبار انحراف نیز علت اول (مشکلات معیشتی) را به کلی منتفی می دانند که این نیز مورد سؤال است.  

مطلب دوم، چند و چون ارتباط سه خلیفه نخست جامعه اسلامی با یهودیان است که نیاز به پژوهش بسیار دارد و کشف آن کار ساده ای نیست. این مطلب باید در سه برهه ی پیش از بعثت، زمان نبوت و پس از رحلت حضرت رسول (ص) بررسی شود.

در کتاب "فرهنگ سخنان حضرت مهدی(عج)" تألیف محمد دشتی، حدیثی آمده است به نقل از کمال الدین ص463/ح21/س4، الاحتجاج/ج2/ص532/ذح341/س7، بحارالانوار ج52/ص86/ذح1 و ج31/ص623/ح111 و... در پاسخ به کسی که از اجبار یا اختیار ابوبکر و عمر در اسلام آوردن، از یکی از شیعیان و او نیز از امام مهدی(عج) پرسیده بود؛ بدین شرح که:

"چرا به او نگفتی که آن دو از روی طمع مسلمان شدند و آن به این خاطر است که آن دو با یهودیان همنشینی می نمودند و از آنان درباره آنچه در تورات و دیگر کتب پیشین که حاوی پیشگویی های احوال ماجرای محمد(ص) و سرانجام کارش بود درخواست خبر می کردند؛ و یهودیان یادآور می شدند که محمد بر عرب مسلط می شود همان طور که بختنصر بر بنی اسرائیل مسلط شد و پیروزی او بر عرب حتمی است همان طور که بختنصر بر بنی اسرائیل پیروز گشت غیر از این که او در ادعای نبوتش دروغگو است. پس نزد محمد آمدند و با شهادت بر یکتایی خدا او را یاری کردند و از روی طمع در این که هنگامی که امورش استوار شد و احوالش برقرار، هر یک از آن دو از سویش به ولایت سرزمینی دست یابد با او بیعت کردند؛ ولی هنگامی که از آن مأیوس شدند نقاب بر چهره زدند و همراه گروهی از منافقان همانند خویش از عقبه بالا رفتند تا او را بکشند ولی خداوند بلند مرتبه نیرنگشان را دفع کرد و با خشم بازگشتند و به نتیجه ای نرسیدند... ."   

نویسندگان کتاب "مهار انحراف" در صفحه 84 این کتاب با ذکر دلایلی می نویسند: "می توان ادعا کرد که ابوبکر و عمر، یا در زمره مشرکان بوده اند، یا یهود."

در زمان ظهور پیامبر اسلام (ص) بوستان بن حنینای شاه داوودی یهود است. درباره بوستان بن حنینای این روایت تلمود شنیدنی است: ...پس از تسخیر بین النهرین به وسیله عمر بن خطاب، خلیفه اسلام بوستان را در مسند فوق تثبیت کرد؛ یکی از دختران اسیر پادشاه ایران را به همسری اش داد و دختر دیگر را خود به زنی گرفت. ابراهیم بن داوود، مورخ نامدار یهودی، در سفر قباله این داستان را به علی (ع) منتسب می کند.

استاد شهبازی در جلد اول کتاب "زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران" صفحه 461، پس از نقل این داستان می نویسد: "بی گمان، آن بخش از داستان فوق که از رابطه حسنه خلیفه اسلام با بوستان سخن می گوید برای جلب عنایت مسلمانان به "خاندان داوود" ساخته شده زیرا متضمن این پیام است که خلفای نخستین اسلام، عمر بن خطاب یا علی (ع)، ساختار سیاسی یهودیان را به رسمیت شناخته اند و انتساب سران الیگارشی یهودی را به تبار داوود پیامبر (ع) تأیید کرده اند. معهذا، خویشاوندی بوستان با خاندان یزدگرد جدی است."

با توجه به مستنداتی که در پی می آید و علاقه عمر به یهودیت را می نمایاند رد داستان تلمود نیاز به کاوش بیشتری دارد. توجه به این مطلب هم خالی از لطف نیست که نظام خلافت عمر، پر است از یهودیان تازه مسلمان که برخی از آنان متهم به یهودیت اند. 

استاد شهبازی در صفحات 464-462 همان کتاب، می نویسد: "گروه های یهودی عربستان، که در متون دوره اسلامی از آنها به نام قبایل یهود نام برده شده، در واقع قبیله به معنای واحدهای قومی عشیره ای نیستند. اینان گروه های بازرگان و کشاورز و رمه دارند که در برخی مناطق مهم اقتصادی عربستان در قلعه های مستحکم خود، چون خیبر، می زیستند. چنین قلعه هایی در عراق و شام نیز وجود داشت... یاقوت حموی... درزیر مدخل تیماء آن را قلعه سموئل بن عادیای یهودی می خواند که به این دلیل تیماء یهود نام گرفته است. این شهرکی است مهم میان شام و وادی القری و در مسیر کاروان های حاجیان دمشق... معهذا بی تردید بخش مهمی از این یهودیان به الیگارشی یهودی بین النهرین تعلق داشتند و همینان اند که نقشی به شدت منفی علیه پیامبر اسلام (ص) ایفا کردند... تکاپوی یهودیان علیه اسلام تداوم یافت تا سرانجام عمر در زمان خلافت خود (634-644 م.) ایشان را به طور کامل از عربستان اخراج کرد."

نویسندگان کتاب "مهار انحراف" در صفحات 160-158، می نویسند: "زید بن ثابت از اعضای اصلی لجنه ای است که برای جمع آوری قرآن تشکیل شده است. وقتی حکومت عبدالله بن مسعود را وادار کرد تا قرآن خود را به زید بن ثابت عرضه کند و آن را تغییر دهد، گفت: ... زید نوجوانی یهودی بود و شمایلی یهودی داشت آیا آنچه خود از رسول الله(ص) شنیده ام ترک کنم. اُبیّ بن کعب نیز می گوید: من قرآن قرائت می کردم در حالی که زید نوجوانی بود که در مدرسه یهودی مشغول بازی با کودکان بود... او [زید بن ثابت] از انصار شمرده می شد و از یاوران خلافت و سقیفه و دارای جایگاه برجسته ای در حکومت بود. در سقیفه مردم را به بیعت با ابوبکر تشویق می کرد. نویسنده ی رسمی دارالخلافه بود و مواریث را تقسیم می کرد و در حقیقت وزیر مالی عمر بود. او نیابت خلافت در مدینه را داشت. در زمان عمر قضاوت می کرد و در زمان عثمان والی بیت المال و صدقات بود. ذهبی می گوید: وی در عهد ابوبکر، عمر و عثمان، والی قضا، افتا، حسابداری بود. از آن جا که زید متهم به یهودیت بود، اخباری را جعل می کند. می گوید: پیامبر به من گفت لغت عبری را بیاموز و کتب عبری یهود را برای من ترجمه کن و من در دو هفته عبری را آموختم."

با توجه به گفته های ابن مسعود و اُبی بن کعب، زید در زمان پیامبر(ص)، نوجوان بوده است و همین نکته، احتمال جعلی بودن این سخن را تقویت می کند.

در صفحه 169 همان کتاب، آمده است: "عمر در مدارس اهل کتاب (ماسکه، فاشله) در مدینه حضور می یافت. (به نقل از: الدرالمنثور، ج1، ص90)"

در صفحه 170 نیز آمده است: "[خلفا] گفتند: از رسول الله نقل شده است از من روایت نکنید، ولی از بنی اسرائیل سخن بگویید. (به نقل از: کنزالعمال، ج10، ص223، سنن ابی داود، ج2، ص180)"

و در همان صفحه تصریح شده است: "عالمان یهود، نظیر کعب الاحبار، وهب بن منیه، عبدالله بن سلام و... به طور رسمی و با حمایت حکومت، اباطیل خود را برای مسلمانان تبلیغ می کردند و کعب شاگردان فراوانی تربیت کرد؛ نظیر... عمر بن خطاب... عمر نیز برای وجاهت کعب تلاش می کرد. (به نقل از: الدرالمنثور، ج4، ص57 و ج6، ص285)"

با توجه به مستندات کتاب مهار انحراف، نظر استاد شهبازی مبنی بر اخراج کامل یهودیان از عربستان توسط عمر که به نقل از سیره ابن هشام مطرح شده است مورد تردید است. شاید گفته شود که یهودیانی که به اسلام گرویده اند در نظام حکومتی خلفا نفوذ داشته اند؛ و نه یهودیانی که اظهار یهودیت می کردند. این سخن پذیرفته است ولی رابطه نزدیک عمر با تازه مسلمانان یهودی به قدری است که نه تنها از آن دشمنی عمر با یهودیان و اخراج آنان از عربستان بر نمی آید بلکه دوستی نزدیک و رابطه مریدی و مرادی آنان تداعی می شود. با توجه به این نکته، یا نظر ابن هشام خلاف است و جزئی از مظلوم نمایی مرسوم تاریخ نگاری یهود است که وارد سیره ابن هشام نیز شده است و یا قضیه صحت دارد و برای فریب افکار عمومی مسلمانان و پذیرش رابطه نزدیک خلیفه با متهمان به یهودیت صورت گرفته است و در واقع در جهت ابقای متنفذان یهودی الاصل در نظام حکومت خلیفه انجام شده است.

و مطلب پایانی، فتح ایران در زمان عمر است که به نظر می رسد پژوهش در این باره مشکل تر است.

در کتاب تبار انحراف صفحات 315 و 316، آمده است: "با حمله سپاه عمر، که مسلمان اند، ایرانیان به آسانی تسلیم می شوند. خط نفاق در تاریخ درصدد بود ایرانیان را، که طبق بشارت های قبلی، پیروان اصلی اسلام اند، نسبت به این دین بدبین کند... پس از رسول خدا، مسلمانان از ولایت مرتد شدند. آنان می دانستند قومی که اسلام را حمایت خواهد کرد، ایرانیان هستند... بنابراین علی بن ابی طالب(ع) در همان نبرد با فرستادن عمار تلاش بسیار کرد که ذهنیت ایرانی های اسیر شده در کوفه را حفظ کند و نگذارد با آنان بدرفتاری شود. اگر اقدامات عمار نبود، ایرانیان از اسلام باز می گشتند."

استاد شهبازی در صفحه 460 همان کتاب، می نویسد: "دوران 60 ساله پایانی دولت ساسانی، از زمان خسروپرویز (591-628) تا یزدگرد سوم (632-651)، اوج رابطه الیگارشی یهودی و ساسانیان است."

با توجه به نزدیکی زیاد عمر با یهودیان، به جاست پیرامون انگیزه فتح ایران در زمان عمر و ارتباط او با الیگارشی یهودی عربستان، ایران و بین النهرین کاوش بیشتری صورت گیرد.

 

منابع:

  1. جمعی از نویسندگان، تبار انحراف، مؤسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم، 1383
  2. جمعی از نویسندگان، مهار انحراف، ابتکار دانش، 1385
  3. شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج1، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1377





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ