سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 359063
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


آموزه های یوگاناندا

خداشناسی

- یوگاناندا، در یک مکاشفه کیهانی دریافت خود از خدا را چنین بیان می کند:

شادمانی عظیمی بر اقیانوس روحم بارید. دانستم جان جانان جز بهجت ابدی و تن او جز اشعه های بی کران نور نیست. خدا فعالانه هر گونه شکل و نیرو را حفظ می کند. با این حال او ماورای تعالی و فراسوی ارتعاش جهان های پدیداری در یک خلأ نیافریده و سرشار از سرور است. آن شادمانی همواره تازه خداست.

- خدا دارای جلوه های گوناگون است؛ برای مثال ایشوارا جلوه حکمران بودن، کالی یا مادر الهی، جلوه فعال در آفرینش است.

جنبه های دیگر هم مثل طبیعت یا پراکریتی، اوم، روح القدس، برهمن، ویشنو و شیوا وجود دارند.

- یوگاناندا تثلیث مسیحیت را توجیه می کند. به طور خلاصه می توان گفت وقتی حضرت احدیت آفرینش را خلق می کند، خلقت سه جنبه می یابد: پدر، پسر و روح القدس یا Aum، Tat و Sat. پدر (Sat)، خداوند به عنوان خالق فراسوی آفرینش است. پسر (Tat)، هوشیاری همه جا حاضر خداوند در خلقت است. روح القدس (Aum)، قدرت ارتعاشی خالق است که به صورت آفرینش تجلی می کند. دوره های متعددی از خلقت و نیستی به ابدیت پیوسته اند. هنگام قیامت، این سه اقنوم و سایر نسبیت های خلقت، در روح مطلق مستحیل می شوند.

- یوگاناندا برای توجیه انگیزه خداپرستی در انسان ها و علت بیدار شدن این توجه و جستجو، به امور مختلفی اشاره می کند. نیاز به رفع رنج، دیدن نظم در جهان و قانون علت و معلول از جمله این عوامل هستند.

- نوشته های مقدس هندو عقیده دارند که خداوند، فراسوی عقل و خرد است. اگر چه این دو فضیلت بسیار ارزشمند هستند، برای دربرگیرندگی او کافی و بسنده نیستند؛ بنابراین ذهن انسان توانایی درک واقعی خداوند را ندارد.

- اثیر، اتر یا آکاش زمینه خلقت است. این زمینه یک نیروی خلاق به شمار می رود که همه ارتعاشات فضایی را هماهنگ می سازد.

- اوم لغتی با ریشه سانسکریت است که نشان دهنده خدایی است که همه چیز را خلق کرده و نگاه می دارد. صدای اوم ناظر بر فعالیت موتور کیهانی است که نبض زندگی و هر ذره ای از مخلوقات را از طریق انرژی ارتعاشی، پا بر جا نگاه می دارد.

- انرژی کیهانی، جرقه هایی از هوش است که لطیف تر از انرژی اتمی و تشکیل دهنده زندگی است. آن را لایف نزون هم می نامند و در اصل، اندیشه های فشرده خداوند است. ماده دنیای ستاره ای و ماده اصلی زندگی عالم وجود فیزیکی است. دو نوع انرژی است: ارتعاشی، که سازنده و نگاه دارنده همه چیز است؛ پرانه خاص یا انرژی ای که بدن هر انسانی را از طریق پنج جریان یا عملکرد فراگرفته است و حفاظت می کند.

- مایا، قدرت اغفال کننده موجود در ساختار خلقت است که به وسیله آن وحدت به صورت کثرت ظاهر می شود. مایا اصل نسبیت، تعکیس، تضاد، دوگانگی، مراتب مخالف و ضد، شیطان و اهریمنی است.

- یوگاناندا، خلقت را به رؤیای خدا تشبیه می کند. کل کیهان و کائنات، بازتاب اندیشه آفریدگار است. زمینی که در فضا شناور است نیز رؤیای اوست. همه خلقت زاییده ذهن اوست، همان گونه که انسان در رؤیای خویش به آن چه آفریده حیات می بخشد.

- در روز برهمن که به مدت هزار دوره (یوگا) ادامه دارد، روح بزرگ در سه جنبه برهمن (خلاق)، ویشنو (نگاه دارنده) و شیوا (منهدم کننده) ظهور می یابد و در غروب برهمن، همه آفرینش به خواب عدم ظهور و تجلی فرو می روند.

- یوگاناندا به تأثیر ستارگان در زندگی اعتقاد دارد. در تمام عالم، تشعشعات الکتریکی پیوسته در عالم جریان دارند و بر جسم انسان تأثیرات مثبت و منفی می گذارند. او اعتقاد دارد که از فلزات خالص و سنگ های قیمتی خالص که وزن آن ها کمتر از دو قیراط نباشد، نوری اختری ساطع می شود که کشش منفی ستارگان را خنثا می کند. البته عقیده دارد که انسانی پیوسته به خدا و هماهنگ با او از تأثیر جهان مادی در امان است.

- انسان علاوه بر بدن مادی دارای بدن اثیری (اختری) و علّی است که در عوالم اثیری و علّی هستند. انسان پس از مرگ از دنیای مادی با بدن اول و پس از تکامل در جهان اختری با بدن علّی زندگی می کند. بدن مثالی از ذرات پرانه یا زیست نیرو ساخته شده است. قوای بدن اثیری و لطیف به بدن مادی، زندگی می بخشد. بدن علّی یک قالب فکری یا ذهنی برای بدن های فیزیکی و مثالی است.

- یوگاناندا همانند تمام هندوها به تناسخ و نوزایی اعتقاد دارد. فرد در حرکتی تکاملی مکرراً در زندگی های بالاتر، حیات می یابد. این حرکت تکاملی تا زمانی که فرد به مرحله تطهیر کامل و اتحاد با هستی برسد، ادامه دارد. او ادعا می کند که امروزه بسیاری از متفکران غربی در حال روی آوردن به قانون کرمه و تناسخ به عنوان تبیین مطمئن و مهمی برای نابرابری های ظاهری زندگی هستند.

- کرمه، تأثیر اعمال گذشته ناشی از زندگی کنونی یا در زندگی های گذشته است. این قانون عمل و عکس العمل باعث می شود هر گونه انرژی که او خردمندانه یا بی خردانه به حرکت درآورده، باید به صورت نقطه شروع اعمالش به او برگردد؛ مثل دایره ای که به گونه ای اجتناب ناپذیر خودش را کامل می کند. کرمه هر فرد از تناسخی به تناسخ دیگر او را دنبال می کند تا فرد از نظر روحی به تعادل کامل برسد.

یوگا

- در لغت سانسکریت yuj به معنای ارتباط می آید. یوگا در اندیشه یوگا تانترا به معنای اتحاد هر نفس با خداست. همچنین به معنای فنونی است که از طریق آن این اتحاد حاصل می شود. فنون یوگا متفاوت است. آن چه در دوره کلاس های انجمن خودشکوفایی (S.R.F) آموزش داده می شود، راجا یوگا یا یوگای کامل است که از سوی بهاگاوان کریشنا در بهگودگیتا آموخته شده است و می توان در آن به مرتبه سامادهای (تجربه فرا هوشیارانه) رسید. مراتب هشت گانه یوگا عبارتند از: رفتار اخلاقی، انجام فرایض مذهبی، وضعیت بدنی درست و صحیح برای متوقف کردن بی قراری، کنترل پرانه یا جریانات ظزیف زندگی، درون نگری، تمرکز، مراقبه، تجربه فرا هوشیارانه.     

- یوگاناندا به کریا یوگا، اهمیت داده و آن را آموزش می داد. این فن را ماهاواتار باباجی به لاهیری ماهاسایا آموخته بود و از او به شری یوکتشوار و بالاخره به یوگاناندا رسید. کری در سانسکریت، به معنای عمل کردن و کنش و واکنش است. در نتیجه کریا یوگا به مفهوم پیوند و اتصال (یوگا) با جان لایتناهی از طریق انجام اعمال یا آیین های معین (کریا) است. این فن را باید از یک کریا یوگی که مراحلی لازم را پشت سر گذاشته، آموخت.  در هند و در شهر پوری در معبد یوگاناندا، در هفت مرحله، در هفت سال تعلیم داده می شود.

کریا یوگا تمرینات فیزیولوژیکی ساده ای است که باعث می شود خون کربن را از دست بدهد و اکسیژن بگیرد. اتم های این اکسیژن اضافی به جریان های حیات تبدیل می شوند و موجب تجدید قوای سلول های مغز و مراکز عصبی واقع در ستون فقرات می شوند. با جلوگیری از تجمع خون سیاهرگ، یوگی موفق می شود از نقصان نسوج بکاهد. یوگی پیشرفته، یاخته هایش را به انرژی تبدیل می کند. عیسی مسیح، کبیر و سایر انبیا، فنونی مشابه کریا یوگا را به کار می بردند.

- مراقبه، به معنای تمرکز روی پروردگار است. این واژه در معنای علمی کلمه، به مفهوم تمرین و فنی برای درونی کردن توجه و تمرکز آن بر روی جنبه هایی از وجود پروردگار است. در معنای خاص، مراقبه، اشاره به نتیجه پایانی تمرین موفق چنین فنونی دارد؛ یعنی تجربه مستقیم خداوند از طریق ادراک شهودی. این هفتمین گام از هشت مرحله راه یوگا است که پاتانجلی، آن را توصیف کرده است. وقتی کسی به این مرحله می رسد، به چنان درجه ای از تمرکز درونی دست می یابد که دیگر به هیچ وجه تحت تأثیرات خارجی قرار نمی گیرد. در مرحله هشتم یا سامادهای که به معنای ارتباط و وحدت با پروردگار است، تمرکزی بسیار عمیق لازم است. 

- خودشکوفایی، یعنی دانستن جسمی، ذهنی و روحی این که ما با پروردگار همه جا ناظر و حاضر یکی هستیم؛ این که نباید دعا کنیم خداوند نزد ما بیاید و این که ما نه تنها تمام مدت نزدیک او هستیم، بلکه حضور همه جا حاضر او، حضور همه جا حاضر ماست؛ و این که ما اکنون به همان اندازه جزئی از او هستیم که در آینده خواهیم بود. تنها کاری که باید انجام دهیم، گسترش دانشمندان است.

- برای انسان فناپذیر، سه مرتبه از هوشیاری وجود دارد: هوشیاری بیداری، هوشیاری خواب و هوشیاری رؤیا، انسان فانی، روح و فرا هوشیاری را تجربه نمی کند، او خدا را هم تجربه نمی کند، ولی انسان متعالی تجربه می کند؛ زیرا انسان فانی از طریق جسم، هوشیار است، ولی انسان متعالی از طریق عالم هستی که به صورت جسمش احساس می کند، هوشیار است.

هوشیاری کیهانی، همان مرتبه سامادهای و یکی شدن با ذات احدیت است. در این حالت فرد، هم درون ذرات در حال ارتعاش عالم خلقت است، هم فراسوی آن. این نوع هوشیاری را هوشیاری مسیح نیز می گویند. در این حالت، هوشیاری فرد با هوشیاری کلیه ذرات عالم خلقت، همسان می شود و فرد کل عالم هستی را به صورت جسم خود احساس می کند.

وقتی اصطلاح فرا هوشیاری به کار می رود، گاه منظور، اشاره به تمامی مراتب مختلف ارتباط با خداوند در هنگام مراقبه است. گاه نیز اختصاصاً به اولین مرتبه تمرکز که در آن فرد به ورای هوشیاری من صعود می کند، گفته می شود؛ مرتبه ای که فرد، خودش را به عنوان یک روح و تصویری از خداوند در می یابد. پیش از این مرحله فرد به مراتب بالاتر یعنی هوشیاری مسیح و هوشیاری کیهانی می رسد.

- سانکیرتان یا گردهمایی سرودین، شیوه مؤثری است از یوگا یا انضباطی معنوی و مستلزم تمرکزی شدید و جذبه در بذر اندیشه و صداست. از آن جا که آدمی خود، تجلی کلمه خلاق است، آوا بر او تأثیری شگرف و بی درنگ دارد. موسیقی های نیایشی بزرگ شرق و غرب به انسان شادی می بخشد؛ زیرا با ایجاد ارتعاش موقتاً یکی از مراکز نهان تیره پشتش را بیدار می سازد و در آن لحظه های سرورآمیز، خاطره مبهمی از منشأ الهی خود را به یاد می آورد.

لقب ها

سادهو به معنای پارسایی است که سادهانا یا انضباطی معنوی را در پیش می گیرد و راهبانه زندگی می کند. سوآمی به معنای کسی است که با سوآ یا ضمیر برتر خویش یگانه است. ریشی به معنای بینا است؛ وداها که کتب مقدس اند به دست آن ها نگاشته شده است. شری به معنای مقدس است. گورو کسی است که به علت فائق آمدن بر نفس، توانسته با روح همه جا حاضر، خود را همسان سازد. استاد کسی است که روی خود تسلط کامل دارد. او باید به درجه ای از تعالی رسیده باشد که بتواند به طور ارادی وارد مرتبه بی تنفسی و کسب شادی پایدار گردد. آواتار یا تجسد ربانی، کلمه ای سانسکریت است که از ریشه اَوَ به معنای پایین و تری به معنای عبور کردن مشتق شده است. این لقب به کسی اعطا می شود که به حق می پیوندد و سپس به زمین باز می گردد تا به بشر کمک کند. گاهی ماهاواتار گفته می شود به معنای اَوَتار بزرگ. پاراماهانسا لقبی است که به کسی داده می شود که به بالاترین مرتبه در ارتباط خلل ناپذیر با خداوند دست یافته است و تنها از راه تعلیمات یک معلم مذهبی واقعی، به یک شاگرد با کفایت، امکان پذیر است. معنای لغوی آن قوی متعالی است؛ زیرا پارا یعنی برتر و هامسا یعنی قو. در اساطیر، قو مرکب از براهما است و قوی مقدس می تواند شیر را از آب جدا کند. سیدها (انسان کامل) کسی است که از وضعیت جیوان موکتا (رهایی یافته به هنگام حیات) به جایگاه پاراموکتا (رهایی کامل یا تسلط بر مرگ) رسیده و از هر چه اسارت مایایی و تولد و نوزایی گریخته است. یک پاراموکتا به ندرت دیگر بار جسم مادی به خود می گیرد، اما اگر در جسم فیزیکی ظاهر شود، اَوَتار است.

نکات اخلاقی

اراده و قدرت درونی بی انتها

ذهن های کوچک ما بخشی از ذهن همه جا حاضر خداوند است. در زیر موج آگاهی ما، اقیانوس بی منتهای آگاهی حق نهفته است. به علت این که موج فراموش می کند که بخشی از اقیانوس است، منزوی می شود و از آن قدرت اقیانوسی جدا می افتد. در نتیجه این فراموشی، ذهن های ما به علت محدودیت های مادی و مشکلات، ضعیف شده، کار خود را متوقف کرده است. انسان به عنوان تصویر خداوند، قدرت اراده الهی را در درون خود در اختیار دارد که از عهده هر کاری برآید. والاترین وظیفه انسان این است که دریابد از طریق مراقبه صحیح چگونه با اراده الهی هماهنگ شود. برای پویا کردن قدرت اراده باید تصمیم گرفت به کارهایی دست زد که فکر می کند قادر به انجامش نیست. البته نخست باید از کارهای ساده شروع کرد و از انتخاب درست هم باید مطمئن شد.

آرامش

واقف بودن بر این واقعیت که قدرت فکر کردن، صحبت کردن، حس کردن و عمل کردن، همه و همه از جانب خداوند تفویض می شود و این که او در همه حال و همه جا با ماست؛ ما را هدایت می کند و به ما الهام می بخشد و ما را فوراً از چنگ عصبیت و ناآرامی رها می سازد. جرقه های شوق و سرور ربانی با درک این واقعیت شروع به بارش می کند. گاهی درخششی درونی و عمیق همه وجود را در بر می گیرد و تصور کلی ترس را به کلی از میان می برد. قدرت لایزال پروردگار، چون اقیانوسی آرام و بی صدا با حرکتی شاهوار سیلان می یابد و درون قلب را با جریانی تطهیر کننده، می شوید و همه مواقع، از جمله تردیدهای گمراه کننده، عصبیت و ترس را از میان بر می دارد. درک این واقعیت که ماده، وهم و خیال است و جسم فانی و بی ثبات است، با تماس گرفتن با آرامش دل پذیر درونی، بر شخص آشکار می شود و ضمناً از طریق حرکات تمرکزی روزانه به دست می آید. آن گاه است که متوجه می شوید جسم تنها حباب کوچک انرژی در دریای کیهانی ذات احدیت است.

عشق و شفقت

تنها چیزی که واقعیت دارد، عشق الهی است. عشق الهی توصیف کردنی نیست، اما وقتی که قلب آدمی پالایش می شود و آرام می گیرد، می توان این عشق را احساس کرد. وقتی ذهن و احساس، متوجه درون و باطن می شود، آدمی شعف و سرور الهی را احساس می کند. لذات حواس پنج گانه دوامی ندارد، اما سرور الهی ابدی و بی نظیر است. اگر پروردگار را بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته باشید، او هم قلب شما را از عشق بدون قید و شرطی که نسبت به همه انسان ها دارد، لبریز می سازد. کسی که در زندان "من" و "مال من" محصور است، معلوم است که خدای همه جا حاضری را که در انسان و همه موجودات زنده مأوا دارد، هنوز کشف نکرده است.

حس شفقت داشتن نسبت به همه موجودات، برای شناخت حق ضروری است؛ چون خود حق هم سرشار و لبریز از این کیفیت است. آن هایی که قلب رئوف و مهربانی دارند، می توانند خود را جای دیگران بگذارند، درد آن ها را احساس کنند و در صدد رفع آن برآیند.

رهایی از رنج

رنج ناشی از رؤیا و توهم مایا و دنیا است. در نقشه پروردگار، ظلم و ستم یا خوب و بد وجود ندارد؛ آن چه هست فقط تصاویر سایه و روشن است. هدف او این بود که صحنه های دوگانه زندگی را ببینیم، همان گونه که او می بیند؛ یعنی شادمانه شاهد نمایش شگفت انگیز کیهان بودن.

انسان به گونه ای کاذب خود را با نفس دروغین یا الگو همسان می کند. فقط هنگامی که در احساس هویت خود تغییری به وجود آورده و به جوهر ذات خویش پی می برد، کشف می کند که همه درد و رنج ها غیر واقعی است. از آن پس، او حتی در تصورش هم نمی گنجد که ممکن است درد و رنجی وجود داشته باشد.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ