سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 19
کل بازدید : 365816
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


الهیون که با دیده خوشبین به نظام‏ می‏نگرند، ادعا می‏کنند که نظام هستی نظام راستین است، نظام حق است، نظام خیر است، شر و باطل و ناراستی وجود عرضی و طفیلی و موقت و غیر اصیل دارد، آن که محور و مدار نظام هستی یا نظام اجتماعی بشر است، "حق" است: "فاما الزبد فیذهب جفاء و أما ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض". و گفته می‏شود در مبارزه حق و باطل، حق پیروز است: "بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق". و گفته می‏شود دست تأیید خداوند پشت سر پیامبران راستین است: "إنا لننصر رسلنا و الذین امنوا فی الحیوه الدنیا و یوم یقوم الأشهاد. و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین. إنهم لهم المنصورون. و إن جندنا لهم الغالبون..." ولی با بیان گذشته این اصول مورد تردید قرار می‏گیرد. با بیان گذشته هر چند پیامبران و رسولان و سایر مصلحان گذشته تاریخ تبرئه می‏شوند، اما خدای‏ پیامبران تخطئه می‏شود. راستی مشکله‏ای است. از طرفی قرآن نوعی دید خوشبینانه به جریان کلی‏ جهان می‏دهد. قرآن اصرار می‏ورزد که "حق" را محور هستی و محور زندگی‏ اجتماعی انسان معرفی نماید. حکمت الهی نیز روی اصول ویژه خود مدعی است‏ که همواره خیر بر شر و حق بر باطل می‏چربد، شر و باطل وجودهای عرضی و طفیلی و غیراصیل‏اند. از طرف دیگر، مطالعه و مشاهده تاریخ گذشته و حال نوعی بدبینی به نظام جاری ایجاد می‏کند و این تصور را به وجود می‏آورد که نظریه‏ کسانی که مدعی هستند سراسر تاریخ "فجایع" و مظالم و حق‏کشی و بهره‏کشی‏ است، بیجا نیست. چه باید گفت؟ آیا ما در فهم نظام هستی و نظام اجتماعی انسان اشتباه‏ می‏کنیم، یا در این اشتباه نمی‏کنیم، در فهم مقاصد قرآن اشتباه می‏کنیم که‏ فکر می‏کنیم نظر قرآن به هستی و به تاریخ خوشبینانه است، یا در هیچکدام‏ اشتباه نمی‏کنیم و این تناقض میان واقعیت و قرآن وجود دارد و غیرقابل حل‏ است؟ ما این شبهه را تا آنجا که به نظام هستی مربوط می‏شود در کتاب عدل الهی‏ طرح کرده و به لطف خدا آن را حل کرده‏ایم و آنچه به جریان تاریخ و زندگی‏ اجتماعی بشر مربوط می‏شود در یکی از بحثهای آینده تحت عنوان "نبرد حق و باطل" طرح خواهیم کرد و با عنایت حق نظر خود را در حل این شبهه بیان‏ خواهیم کرد. خرسند خواهیم شد اگر صاحبنظران نظر خود را در این مسأله‏ مستدلا ابراز دارند.

از این پس رأی بنده پیرامون آرای شهید مطهری است: به نظر بنده منظور دکتر شریعتی از خاستگاه، پایگاه اجتماعی است یعنی گروهی که بیشتر پیروان پیامبران راستین از آن هستند. و با نگاهی به تاریخ روشن است که پس از تلاش پیامبران راستین، مذهب شرک و توحید در میان بیشینه گروه حاکمان و محکومان وجود داشته است هرچند بسیاری از محکومان نیز به ندای پیامبران گوش فرا نداده اند؛ نه این که چرایی و از کجایی ایجاد مذهب شرک و توحید حاکمیت یا محکومیت این گروه ها باشد. و این که بیشینه حکومت های تاریخ از آن مشرکان بوده است نویدی است بر این که حکومت موحدان با تلاش مصلحان که از بامداد تاریخ آغاز گشته است سرانجام محقق خواهد شد و استثمار و استحمار مردمان به نام مذهب و به کام حاکمان پایان خواهد یافت. اما این که جبهه راستی همواره در طول تاریخ رو به پیشرفت بوده نیز حاکی از اصالت راستی است و در تقابل راستی و ناراستی است که حق نمود می یابد. و بدین رو همین که پیامبران از بامداد تاریخ موفق به هدایت بسیاری از مردمان شده اند و گهگاه حکومت مردمان را نیز به دست گرفته اند نشان پیروزی آنهاست؛ حال آن که پیروزی نهایی در راه است و آن هنگام راستی جهانگیر خواهد شد. و این که نظر دکتر شریعتی پیرامون مذهب شرک همین شرک اصطلاحی نبوده است چرا که بسیاری از حکام به نام توحید و به کام شیاطین بر موحدان حکم رانده اند و مدعی شرک نبوده اند. و اگر در این گفتار ایرادی بر دکتر شریعتی وارد باشد همین ایراد بر گفتار حضرت امام خمینی(ره) نیز وارد خواهد بود که از اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایی سخن می گوید.

منبع سخنان شهید مطهری کتاب جامعه و تاریخ ایشان است.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ