سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 63
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 366029
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


آنچه در پی می آید نقد شهید مطهری بر کتاب حسین وارث آدم اثر دکتر شریعتی به نقل از جلد دوم کتاب حماسه حسینی است که بر آنیم آن را بررسیم.

این کتاب تألیف دکتر علی شریعتی است. در سفری که در 26 - 30 آذر ماه 51 به مشهد رفتم نسخه‏ای از آن را انتشارات طوس به من داد و در بین راه و تهران خواندم. آنچه دستگیرم شد از هدف این جزوه که در زیر لفافه بیان شده است و به تعبیر خود جزوه، نویسنده خواسته است "تمام‏ عقده‏ها و عقیده‏های خود را در این جزوه بگوید" اینست:

  1. این جزوه نوعی توجیه تاریخ است بر اساس مادی مارکسیستی، نوعی‏ روضه مارکسیستی است برای امام حسین که تازگی دارد. [طبق این جزوه ] آغاز تاریخ بشر اشتراکیت و برابری است، سپس‏ نابرابری و حق و باطل یعنی مالکیت آغاز می‏گردد و از اینجا جامعه بشر دو بخش می‏شود آنچنان که دجله و فرات از یک سرچشمه می‏جوشند و سپس دو بخش‏ می‏گردند و از یکدیگر جدا می‏شوند. دو بخش انسان یعنی دو طبقه: طبقه‏ برخوردار و استثمارگر و طبقه محروم و استثمار شده. طبقه حاکم و برخوردار و استثمارگر سه چهره دارد: سیاست، اقتصاد، مذهب، یا صاحبان‏ زر و صاحبان زور و صاحبان تزویر که کار اولی برده ساختن و کار دومی غارت‏ کردن و کار سومی فریب دادن است. قصر و دکان و معبد، سه شعبه یک‏ بنگاهند. تیغ و طلا و تسبیح یک کار می‏کنند. نظام حاکم بر تاریخ همواره همین بوده است و آنچه غیر از این بوده‏ نهضتهایی بوده محکوم، قیام ها و انقلاب هایی بوده دلسوزانه و مذبوحانه، و چون زیر بنا فاسد بوده، از همه آن نهضت ها که به وسیله ابراهیم‏ها و موسی‏ها و عیسی‏ها و محمدها و علی‏ها و حسین‏ها صورت گرفته نتیجه معکوس گرفته‏ شده است، آنچه بنا بوده قاتق نان بشر بشود بلای جانش شده و زنجیر دیگر بر دست و پایش. آزادی سبطی بی‏دوام بوده (ص 22). نوای امام حسین، خاموش اما بانگ‏ گوساله‏های سامری همیشه بلند است (24). سرنوشت محتوم همه وارثان آدم‏ اسارت و گرفتاری است (ص 28). وراثت آزادی و عدالت و بیداری، نهضت محکوم تاریخ است و وراثت بردگی و بیداد و مذهب خواب، نظام‏ حاکم بر تاریخ (ص 39). امام حسین مظهر شکست آدم است (ص 47). در این جزوه سرزمین بین النهرین سمبل تمام زمین و تاریخش نمایشگر تاریخ تمام زمین است. دو نهر دجله و فرات سمبل دو جناح متضاد بشری‏ است که از هم جدا شده و در نزدیکی بغداد به طور دروغین به هم می‏پیوندند آنچنان که در دوره خلافت اسلامی، این وحدت دروغین پیدا شد (صفحات 9، 29، 39) و بار دیگر به شکل فجیع تری جنایت برقرار می‏شود. همه‏ جنایتکاران جهان در هر یک از سه چهره در چهره‏های سه گانه خلافت‏ اسلامی ظهور و حلول می‏کنند و بدبختیی آغاز می‏شود که در جهان سابقه ندارد (صفحات 15 ، 27 ، 28 ، 35). آنچه بدان همه دارند این تنها دارد. سرنوشت دجله و فرات اینست که در نهایت به دریا بریزند و آرامش‏یابند. سرنوشت بشریت و پایان تاریخ بشر نیز اشتراکیت و سوسیالیسم‏ است و تنها در آن وقت است که بشر از بلای مالکیت و نظام طبقاتی نجات‏ می‏یابد و زیربنا خراب می‏شود و زیربنای واقعی عدل و داد واقعی درست‏ می‏شود. تلاشهای انقلابیون تاریخ با زیربنای طبقاتی، دلسوزانه ولی مذبوحانه و بی نتیجه بوده است. فقط با محو طبقات است که جامعه به سعادت واقعی‏ خویش نائل می‏گردد (ص 9) الا بالاشتراکیة تطمئن القلوب. امام حسین به سوی مرگ می‏شتابد تنها و بی امید (ص 23). او مظهر شکست آدم است و تعصبی بی حاصل به خرج می‏دهد (ص 47) در این جزوه به طور کلی کلمه آدم یا انسان، سمبل انسان سوسیالیست‏ است و توحید جهان، توجیه توحید و وحدت جامعه است کما اینکه شرک‏ اعتقادی سایه‏ای است از شرک و ثنویت حیات. با این بیان بار دیگر جنبه‏ مارکسیستی جزوه روشن می‏شود که وجدان هر کس را مولود و انعکاسی از وضع‏ اجتماعی او می‏دانند و می‏توانند مبین نظر دورکهایم باشد نه نظر کارل‏ مارکس. آنچه در این جزوه به چشم نمی خورد شخصیت امام حسین و آثار نهضت او است. مبنای جزوه بر اینست که در جامعه طبقاتی همه‏ تلاشها بی حاصل است. انقلابیون تاریخ، وارث آدم یعنی انسان اشتراکی‏ می‏باشند و قیامشان برای حق بوده و حق یعنی عدالت، برابری، یعنی‏ اشتراکیت. امام حسین این جزوه همان امام حسین مظلوم و محکوم روضه خوانها است که‏ هیچ نقشی در تاریخ ندارد، با این تفاوت که امام حسین روضه خوانها لااقل‏ سفره گریه‏ای برای توشه آخرت پهن کرده و امام حسین این جزوه - به وسیله‏ روضه‏ها و گریه ها ابزاری است در دست جناح حاکم برای بهره کشی طبقه‏ محکوم. در این جزوه معبد همیشه در کنار قصر و دکان، و روحانی همواره در کنار حاکم و سرمایه‏دار [ است ]، و البته آنچه در کنار است معبد است - نه‏ خصوص کلیسا و یا دیر و صومعه و یا کنشت و یا بتخانه- که شامل مسجد هم‏ می‏شود. طبعا تکلیف روحانی هم روشن است.

از این پس رأی بنده پیرامون آرای استاد مطهری است: در این نوشته که جزء یادداشت های خصوصی استاد است و در آن نوعی شتابزدگی وجود دارد که ویژگی یادداشت های خصوصی از این دست است نوعی تنگ نظری نسبت به آرای دکتر شریعتی دیده می شود. تا آنجا که من "حسین وارث آدم" را مطالعه کردم نامی از سوسیالیسم و اشتراکیت نیست و فقط در یک جا از هابیل با عنوان قتیل مالکیت نام برده می شود که البته این ایراد بر دکتر شریعتی وارد است. در هیچ جایی از جزوه گفته نشده که امام حسین تلاش بی فایده ای کرده است ولی این واقعیت گفته شده که از اسلام ناب علیه خودش استفاده شده است به وسیله روحانیان درباری و به کام زرمندان و زورمندان. گفته نشده چون زیربنا فاسد بوده قیام ها به نتیجه نرسیده ولی گفته شده از این قیام ها سوء استفاده شده است. گویا تعمدی وجود دارد که آرای شریعتی را مارکسیستی نشان دهد یا این که آرای شریعتی این پتانسیل را دارد که انسان را به یاد آرای مارکس بیندازد خصوصاً در آن زمان که اوج گرایشات مارکسیستی و سوسیالیستی گروه های مبارز بوده است یا به تعبیر دکتر سوسن شریعتی، شریعتی خود را در معرض بدفهمی قرار می دهد. کمی هم تعصب نسبت به مسجد و روحانی در این نقد دیده می شود با وجود این که ایرادهای جدی به مسجد و روحانی های درباری آن دوره و بسیاری از دوران ها وارد است. حال آن که خود استاد شهید نقدهای بسیاری از این دست بر روحانیت و حوزه و مسجد در کتاب های خود دارند و همچنین امام خمینی(ره). به عنوان نمونه در کتاب "پاسخ های استاد به نقدهایی بر کتاب مسأله حجاب" می نویسد: "...مگر مقصود ما از بزرگان اسلام پیشنمازهای وجوهات بگیری باشد که کوچکترین خدمتی به اسلام نمی کنند، فقط خوب مال امام را مستهلک می کنند...". همچنین می نویسد: "ای کاش یک نفر از کسانی که کارشان استهلاک سهم امام است و بس، یک دهم این انتقادها را می کردند و به فحش قناعت نمی کردند و وظیفه مرا سبک می کردند. به هر حال این است پاداش کسی که فردی و اجتماعی به مردم ما خدمت کند." و در کتاب "حماسه حسینی جلد دوم" می نویسد: "معاویه بعدها در زمان خلافتش با اجیر کردن روحانیون امثال ابوهریره کاملاً روحانیت را علاوه بر دیانت استخدام کرد..." و همچنین می نویسد: "خطرناکترین موقع ها آن وقتی است که این دو قدرت یعنی قدرت ماده و معنی دست به دست یکدیگر داده و بخواهد بر سر ملتی فرود آید... امان از وقتی که در اثر جهالت مردم و خیانت اولیای امور یعنی جهالت متنسکین و خیانت متهتکین، دین ابزار سیاست واقع شود. امان از وقتی که دین ابزار سیاست واقع شود!" و امام خمینی(ره) که از اسلام ملاهای کثیف درباری و مقدس مآبان بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، بسیار یاد می کرد.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ