مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 27
کل بازدید : 367714
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


به نظر می رسد موارد ذیل درباره یوگا قابل تأمل باشند:

یک) بن بست روش شناسی: به طور کلی برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می توان تمسک جست: عقلی، تجربی و وحیانی. اگر گزاره ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می توان از استدلال های منطقی و براهین عقلی بهره گرفت. اگر گزاره ای تجربی یا حسی بود، می توان براساس شیوه های علمی و تجربی به اثبات آن پرداخت و نیز اگر با گزاره تعبدی مواجه شدیم، راه اثبات آن وحی آسمانی است. پرسش مهمی که در این جا قابل ذکر است این که یوگیست ها که اصول خود را تقریباً قبل از میلاد مسیح مطرح کرده اند، بر اساس کدام روش به اثبات آن اصول می پردازند؟ گزاره هایی مثل این که انسان هفت کالبد دارد، مراکز انرژی بدن هفت چاکرا است و انسان دارای نادی های بی شمار یا سه نادی اصلی است، همراه بیان ده ها ویژگی در این باره، این گزاره ها با کدام یک از سه روش پیش گفته قابل اثبات است؟ و پیروان یوگا برای اثبات اصول و مبانی خود چه روشی ارائه کرده اند؟

بدون شک راه اثبات این گونه گزاره ها و ادعاها وحی آسمانی نیست و معتقدان به یوگا هم به هیچ جمله ای از کتاب های مقدس استناد نکرده اند. از سوی دیگر روش استدلال و برهان هم در این جا چاره ساز نیست. چنان که پیروان مکتب یوگا هم به ارائه استدلال های منطقی و براهین عقلی متوسل نشده اند. تنها راه چاره ساز استفاده از روش تجربی است. آن ها می توانند بگویند سخنان بزرگان یوگا، نظیر پاتانجلی، نتیجه تجربیات درونی است. حال جای این پرسش مهم است که آیا تجربه شخصی یک یا چند انسان در صدها سال گذشته می تواند راهی برای بشریت و انسان معاصر برای رسیدن به حقایق باشد؟ اگر یک انسان بر اساس یافته های درونی خود به اموری دست یافت، آیا این یافته ها در آن حد و اندازه است که منجی بشر باشد؟ راهی که پشتوانه وحی الهی ندارد و نیز از سوی استدلال های عقلی حمایت و تأیید نمی شود، آیا می تواند دستگیر انسان ها باشد و بشریت را به سرمنزل مقصود برساند؟ آیا بهتر نیست برای به فعلیت رساندن نیروها و استعدادهای درونی، از راهی که خالق هستی و انسان گفته است برویم؟ و اصولاً این پرسش اساسی و حیاتی پیش روی ماست که راه نجات بشر، راهی است که خدا نشان دهد یا بشر؟

دو) یوگا را با عرفان چه کار؟ گیریم تمام اصول و راهکارهای یوگا درست باشد، در این صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است. این تکنیک ها و تمرین ها را در کتاب های مختلف می توان یافت. در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد که البته میان آن ها تفاوت ها و گاه تناقض هایی هم به چشم می خورد. این تکنیک ها و تمرین ها که امروز در کلاس های مختلف یوگا آموزش داده می شود، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً اشاره شد. پرسش مهمی که در این جا به ذهن می رسد این است که یوگا را با عرفان چه کار؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می شود، فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است. امروزه بسیاری از یوگیست ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی بیماری ها، کاهش اختلالات روحی روانی، رهایی از خشم، کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان، لاغر شدن و داشتن صورتی زیبا ندارند. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش های یوگا دست یافتنی باشد، پرسش این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد؟ عرفان مؤلفه های خاصی دارد. مؤلفه هایی از قبیل تقرب به خدا، یک سو نگریستن، یکسان زیستن، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه، توجه به باطن و درون جهان و انسان، استفاده از ریاضتی که بر اساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی پایان الهی حاصل شود.

حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت، آن مکتب عرفانی است؛ در حالی که یوگا از بسیاری از این مؤلفه ها خالی است؛ بنابراین باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راهکاری برای دستیابی به آرامش جسمی و ذهنی. هیچ یک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست. راه خدا با یوگا به دست نمی آید؛ راه خدا با تکنیک ها و تمرین هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی شود؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمی گذرد.

یوگا و عرفان به معنای واقعی و راستین از جمله امور متناقض نما هستند.

سه) آرامش: یکی از مهم ترین اهداف و فواید یوگا آرامش است. اگر این پرسش را که «راه حصول آرامش چیست؟» به قرآن عرضه کنیم، پاسخی که دریافت می کنیم این است که: آرامش از هیچ راهی جز یاد خدا، اعتماد به او و تکیه بر علم و قدرتش حاصل نمی شود. «ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئنُّ القلوبُ» (رعد/28). اگر انسان برای مشکل اداری به رییس اداره ای مراجعه می کند، علتش آن است که از قدرت او استفاده کند؛ اگر انسان برای حل بحران مالی به رییس بانک تقاضا می دهد، علتش آن است که برای او قدرتی برای حل مشکل خود قائل است؛ اگر انسان مبتلا به مشکل قضایی شود، به کارشناس امور قضایی مراجعه می کند تا از اطلاعات و علم او در این راه بهره برد. تمام موارد پیش گفته در این جهت مشترکند که انسان معمولاً برای حل مشکلات خود به قدرت و علم پناه می برد و پس از کسب قدرت و علم، به آرامش نسبی دست می یابد. اما آرامش نهایی، واقعی و ماندگار زمانی حاصل می شود که انسان به قدرت و علم مطلق پناه ببرد و خدا تنها موجودی است که تمام کمالات را با هم و به صورت نامحدود در اختیار دارد. پس فقط و فقط با اعتماد به او و اتکا به علم، قدرت و رحمت او بشریت حلاوت آرامش را در کام خود می چشد.

چهار) اشکالات ویشیشیکه: یکی از مکاتب فلسفی باستانی هند، مکتب ویشیشیکه است. این مکتب، ایرادها و اشکال های متعددی را بر مبانی نظری یوگا، یعنی مکتب فلسفی سانکهیه، وارد کرده است که جای بسی تأمل دارد. مجموعه این اشکال ها را سروپالی راداکریشنان در کتاب خود گرد آورده است.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ