سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 366084
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


ب) اشو

گاهشمار زندگی

درباره زندگانی اشو کتاب های مختلفی منتشر شده است. شرح زندگانی او بر اساس گفته های خودش در کتابی به نام اینک برکه ای کهن (حدود 420 صفحه) به تفصیل بیان شده است.

اشو در یازدهم دسامبر 1931 در روستای کوچوادا در استان مادیاپرادش هند دیده به جهان گشود. او والدینش را زوجی عاشق و یکدل می داند. و می گوید: «دوران کودکی من، دوران طلایی زندگی ام بود؛ روزگاری به معنای واقعی کلمه طلایی و ناب؛ روزگاری فراموش نشدنی». در 1938 در هفت سالگی پدربزرگش را از دست داد. پیرمرد بیمار سوار بر درشکه، سر بر روی پای نوه اش گذاشته بود و راهی طولانی را به سوی نزدیک ترین پزشک موجود در آن حوالی می پیمود. این حادثه اثری عمیق بر زندگی اشو گذاشت و باعث برانگیختن تصمیمی راسخ و درونی برای کشف آنچه که ابدی و نامیرا است شد. اشو بعدها گفت: از سکوت آن لحظه چیزهای فراوانی آموختم و دنیایی جدید در مقابل دیدگانم گشوده شد.

در سال 1952 در 21 سالگی نور الهی و حالت روشن بینی و اشراق برای او حاصل شد. او می گوید: «سالیان مدید، تلاش و تقلا نمودم و هر آنچه لازم بود انجام دادم، اما به آنچه می خواستم نرسیدم و اتفاقاتی که انتظارش را داشتم رخ نداد. در حقیقت تلاش فراوان، خود مانعی بود برای رسیدن به هدف... جستجو لازم بود، اما لحظه ای فرا رسیده بود که کنکاش نیز باید کنار گذاشته می شد... در آن روز کاوش متوقف گردید... و آن حادثه به وقوع پیوست... نیرویی جدید خلق شد؛ نیرویی که از هیچ جا و از همه جا می جوشید و سر بر می آورد. آن انرژی در درختان، صخره ها، آسمان، خورشید و هوا وجود داشت، در حالی که پیش تر تصور می کردم فرسنگ ها با من فاصله دارد و از من دور است.»

اشو در 21 مارس 1953 از دانشگاه سائوگر در رشته فلسفه دانش آموخته می شود و نه سال در دانشگاه جبال پور هند به تدریس فلسفه مشغول می شود. در همان ایام به سراسر هندوستان سفر می کند و به مباحثه با رهبران ادیان مختلف می پردازد. او بیش از 35 سال مستقیماً به ارائه دیدگاه های خود درباره انسان، مراقبه، بلوغ، راز، عشق و سکوت می پردازد. اواخر دهه 60 اشو به ابداع تکنیک های منحصر به فرد مراقبه پرداخت.

اشو در سال 1974 در پونای هندوستان کمونی تأسیس کرد که به زودی مردمان بسیاری از سراسر جهان برای مراقبه و دیدار او به آنجا سرازیر شدند. «کمون بین المللی اشو» هنوز هم بزرگ ترین مرکز مراقبه در هند به شمار می رود و هر روز پذیرای هزاران نفر از سراسر دنیاست. محوطه کمون را باغ های پر از گیاهان شاداب، استخرها، آبشارها، قوهای سفید، طاووس های رنگارنگ و ساختمان های بسیار زیبا تشکیل می دهد تا جوی آرام بخش و فضایی دلنشین برای تجربه خاموش درون فراهم سازد.

یکی از وقایع مهم زندگی اشو، مهاجرت او در سال 1981 به امریکاست. دلیل اولیه سفر او معالجه بود، ولی به دلیل استقبال زیاد، تصمیم گرفت آنجا بماند. مریدان اشو (سانیاسین) پس از چهار ماه، محلی را در یکی از نقاط امریکا خریداری و شهری به نام «راجنیش پورام» بنا کردند. محبوبیت او در امریکا فزونی می یافت که در سال 1985 از امریکا اخراج شد. درباره اخراج او دو نظر وجود دارد. پیروان او معتقدند که اشو کلیه ارزش های جامعه امریکا را زیر سؤال برده و راهی جدید جلوی انسان ها قرار می داد. بنابراین سران آمریکا از او احساس خطر کردند و او را اخراج کردند. اما برخی دیگر می گویند اسناد سازمان اتباع خارجه امریکا که وزارت امور خارجه هند هم آن ها را تأیید کرده است، نشان می دهند که اشو به دلیل فساد اخلاقی از امریکا اخراج شده است!

سرانجام اشو در نوزدهم ژانویه 1990 کالبد خاکی خویش را ترک گفت. پیروان او در این باره می گویند: «اشو هرگز نه به دنیا آمد و نه مرد. فقط از یازدهم دسامبر 1931 تا نوزدهم ژانویه 1990 به زیارت سیاره زمین آمد.»

اسم اشو

به گفته خود او، لغت اشو (osho) برگرفته از اصطلاح oceanic است که نخستین بار ویلیام جیمز، روان شناس بزرگ امریکایی آن را به کار برده است. این واژه به معنای حل شده در اقیانوس است.

نام کامل او «باگوان شری راجنیش» است. راجنیش نام پدری اشو است. لقب باگوان به معنای آقا و سرور است و شری، لقبی احترام آمیز به معنای مقرب و مقدس است. بنابراین، نام او دربردارنده چندین واژه مقدس و بزرگ همراه با احترام است.

استادان اشو

اشو معتقد است با فرقه های سری بسیاری در تماس بوده و هیچ یک از آن ها را قابل ملاحظه نیافته است؛ اما یکی از مردانی که در او تأثیر گذارده، کسی است به نام «ماگا بابا». ماگا، یعنی فنجان بزرگ؛ زیرا او عادت داشت همیشه فنجانش همراهش باشد. فرد دیگری که بر اشو نقشی مؤثر داشته، یکی از مردان برجسته هند به نام «پاگال بابا» است و در نهایت اشو از انسان درجه یک و بیداری سخن می گوید به نام «ماستا بابا» که در برابر او فراوان اظهار ادب و تسلیم می کند. اما اشو بیش از همه از کسان دیگری به عنوان راهنما و الگو یاد می کند: بودا و شیخ کبیر. آثار اشو هم نشان می دهد که افکار و اندیشه هایش بیشتر از این دو نفر ملهم است.

آثار اشو

اشو هرگز کتاب ننوشته است؛ اما از او 7000 سخنرانی و 1700 نوار ویدئو و کاست به جای مانده که در بیش از 650 جلد کتاب انتشار یافته و تقریباً تمامی آن ها به سی زبان زنده دنیا ترجمه شده است. کتاب ها را پیروان او گردآوری و چاپ کرده اند. چند هفته پیش از مرگش از وی پرسیدند بر سر آثار تو چه خواهد آمد؟ او پاسخ داد: «اعتماد من بر هستی استوار است. اگر در سخن من حقیقتی نهفته باشد، باقی خواهد ماند. آنان که پس از من به این مطالب علاقه مند می شوند، خود روشنگر راه خواهند بود، بدون این که چیزی بر کسی تحمیل شود. من تنها مشوقی خواهم بود برای دوستانم و از آن ها می خواهم که خود را مستقیماً، نه به واسطه دیگران، بشناسند و تنها راه چنین دریافتی در درون خود آن هاست. گفته ها و تعالیم من اصل و فلسفه نیست، بلکه نوعی کیمیاگری است؛ علم تغییر و تحول است.»

آثار اشو دارای ویژگی هایی است:

الف) همان طور که خود اشو می گوید، او از زبان بسیار ساده و روزمره بهره می گیرد تا برای همگان قابل فهم باشد و اگر گاهی واژه ای تخصصی به کار می برد همان جا آن را توضیح می دهد. بنابراین تقاضا دارد کلامش ویرایش نشود.

ب) در گفته های اشو، حکایات و قصه ها فراوان است و او بسیار ماهرانه از آن ها نتایجی می گیرد که در راستای اهداف اوست. بخشی از این داستان ها ایرانی است.

ج) آثار او معمولاً درباره نیاز انسان ها و رنج و آلام بشر است و روش ها و تکنیک هایی که ارائه می دهد قابل اجرا است. در یک جمله، او بیانی با نفوذ دارد.

د) تمام آثار اشو را می توان در چند دسته خلاصه کرد:

_ بعضی از آن ها سخنرانی هستند؛ از قبیل بلوغ، راز بزرگ، راز، شهامت و خلاقیت؛

_ بعضی از آثار اشو شرح و بسط داستان های صوفیان است؛ از قبیل این نیز بگذرد و آواز سکوت؛

_ بعضی دیگر به صورت پرسش و پاسخ است؛ از قبیل مزه ای از ملکوت، یک زندگی یک ترانه یک رقص و کودک نوین؛

_ بعضی دیگر به صورت کلمات قصار یا برنامه های مراقبه ماهانه یا سالانه است که معمولاً به صورت دوزبانه به فارسی ترجمه شده است؛ از قبیل آفتاب در سایه، یک فنجان چای، شورشی، پیوند، بشنو از این خموش، عشق رقص زندگی و الماس های اشو؛

_ بعضی دیگر شرح حال اشو است؛ مثل اینک برکه ای کهن و آنگاه نبودم.

شخصیت اشو

پیروان اشو معتقدند که اشو در دوران کودکی دارای احساسات عصیانگری، تمرد و استقلال طلبی بوده است. او در کتاب اینک برکه ای کهن که خاطرات فراوانی از کودکی خود نقل می کند، نسبت به همکلاس ها، معلم، پدر، مادر و بسیاری انسان های دیگر از خود روحیه عصیانگری بروز داده است.

از سوی دیگر چنان که از سخنان متعدد اشو برمی آید و همگی بر آن اتفاق دارند، او دارای شخصیتی بسیار متکبر و مغرور بود؛ به گونه ای که حتی پیروان او می گویند ادعاهایش گوش فلک را کر می کرد و روح آدمی از شنیدن آن همه خودستایی آزرده می شد. او در جایی خود را استاد استادان و مرشد مرشدان می خواند. در تعبیر دیگر، خود را بالاتر از مارکس، لنین، مائو و حتی مسیح(ع) دانسته می گوید: «یافتن من پشت این صف طولانی کاری دشوار است. من تنها کافی هستم. همان طور که وقتی مسیح بود کافی بود. وقتی با من هستی مرشد کافی است و اساساً تو با من هستی. برای من نیازی نیست مسیح یا بودا یا دیگری را واسطه کنی. فقط با من رو به رو شو. مستقیم به چشمان من نگاه کن... .»

اشو خودش را در جایی این گونه توصیف می کند: «اشو واژه ای بسیار زیباست، باید آن را به واژگان هر زبانی افزود. در وهله اول همان صوتش زیباست: اشو. این واژه احترام، عشق، حق شناسی و شکر را نشان می دهد. فقط یک واژه خشک مثل عالی جناب نیست. واژه ای بسیار دوست داشتنی و آشناست. تقریباً حال و هوای محبوب را دارد.»

او همچنین مانند موسی(ع) «ده فرمان» صادر کرده است.

عشق اشو

اشو در جوانی عاشق دختری شد به نام «شاشی». آن دختر در سال 1947 درگذشت. اما اشو معتقد است بر اساس قانون تناسخ، او در قالب دختر دیگری به نام «ویی وک» باز آمده است. او از این وضعیت تجربه هایی را نقل می کند.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ