سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 115
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 366081
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


تا اینجا دیدگاه رام الله نماینده این فرقه در ایران را درباره مباحث مختلف به اجمال بررسی کردیم. نتایجی که به دست می آید بدین شرح است:

او از یک سو بخشی از مبانی خود را از مکاتب عرفانی هندی می گیرد و از سویی دیگر از مسیحیت متأثر است و از طرف سوم سعی دارد به آیه و حدیث هم تمسک کند؛ بنابراین به نظر می رسد همان ایده شیخ کبیر را که هدفی جز تقرب آیین هندو با اسلام نداشت، پی گیری می کند. افزون بر این که از دین مسیحیت هم جانبدارانه حمایت می کند تا جای بیشتر و مخاطبان فزون تری برای خود گردآورد.

دیدگاه ا. م. رام الله، درباره نسبت زن و مرد ریشه در اندیشه های آیین تانتریک دارد. از سوی دیگر، ترویج این گونه افکار حاصلی جز فساد جنسی و صدور جواز هر گونه ارتباط ندارد.

او همچنین با تأیید برابری ادیان، پلورالیسم دینی را تأیید کرد و انحصار حقانیت را از اسلام ستاند و در میان تمام ادیان از جمله آیین یهود و مسیحیت که قطعاً تحریف شده اند تقسیم کرد. چنان که آیین هایی شبیه ودا و بودا را هم دین تلقی می کند و بر تمامی آن ها مهر تأیید می نهد که بر اساس ملاک های مورد نظر قرآن و اسلام درباره تعریف دین هیچ کدام از این ها دین به شمار نمی آید.

بد نیست در پایان به این نکته جالب بپردازیم که او خود را چگونه معرفی می کند. به این پرسش و پاسخ ها توجه کنید:

س: چرا نام های مختلفی دارید؟

ج: این طور نیست، من یک نام بیشتر ندارم.

س: اما شما را به اسامی گوناگون خطاب می کنند. چرا؟

ج: زیرا هر کسی از زاویه ای و از بینش خاص خودش به من نگاه می کند.

س: اسم اصلی شما چیست؟

ج: من و او هم اسمیم.

س: آیا منظورتان از اسم اصلی همانی است که در شناسنامه افراد است؟

ج: شناسنامه اصلی شما در غیب و عالم بالاست.

س: اسمی که پدر و مادرتان برای شما انتخاب کرده اند چیست؟

ج: آن ها انتخابی نکرده اند، به آن ها تحمیل شد.

س: ما باید شما را به چه اسمی بخوانیم؟

ج: بایدی در کار نیست. اصلاً می توانید مرا نخوانید...

س: آیا تعلیمات شما نوعی دین و مذهب است؟

ج: نه، این طور نیست.

س: آیا این تعلیمات مکتب عرفانی جدیدی است؟

ج: نه، این طور نیست.

س: آیا مکتب یا حرکت که نه شریعت است و نه طریقت، پس چیست؟

ج: هنر زندگی متعالی، آشکاری حقیقت است.

س: آیا شما امام یا پیامبرید؟

ج: نه، این طور نیست.

س: آیا شما فقیه و روحانی هستید؟

ج: نه، این طور نیست.

س: آیا شما از مردان مقدس هستید؟

ج: خدا می داند و این به قضاوت اوست.

س: نظر خودتان در این باره چیست؟

ج: هرگاه روح پاک خدا بر ما ببارد مقدس می شویم.

س: آیا شما مذهبی هستید؟

ج: زندگی هستم.

س: یعنی چه؟

ج: زندگی من، مذهب من است و مذهبم زندگی ام...

س: آیا شما درس خوانده اید؟

ج: من خوانده شده ام، به همین دلیل اینجا هستم.

س: آیا شما به مدرسه رفته اید؟

ج: من از مدرسه آمده ام تا شما را به مدرسه ببرم.

س: از دانشگاه هم محروم بوده اید؟

ج: این دانشگاه ها هستند که از وجود ما محروم اند.

س: الگوی شما کیست؟

ج: الگوی من، منم...

آیا از این جمله ها جز انانیت، غرور و تکبر، اسرارآمیز و قدرتمند جلوه دادن خود، بازی با الفاظ، از زیر سؤال در رفتن، خود را مقدس جلوه دادن و خود را به عنوان یک رهبر طریقت عرفانی نشان دادن، چیز دیگری فهمیده می شود؟       




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ