سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 19
کل بازدید : 365874
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


چهار) مراتب انسان

اولین وظیفه انسان شناسایی خودش است. انسان هر خدایی را می خواهد می تواند بپرستد، اما اولین وظیفه کشف خود است. آن گاه که در این مسیر گام برداشتیم می آموزیم که چگونه نیروهای جهان پایین را دستکاری کنیم؛ جایی که قوانین طبقات پایین باید از ما تبعیت کنند. یکی از مسائل مهم در اکنکار این است که انسان دارای کالبدهای مختلف است. (شبیه بحث هفت بدن که در یوگا مطرح بود.)

مرتبه اول. نخستین بخش انسان جسم یا بدن فیزیکی یا خویش حیوانی است. کالبد جسمانی به عنوان «ایستول ساروپ» شناخته می شود. این همان کالبدی است که با چشم دیده می شود و در اختیار ماست.

مرتبه دوم. انسان بدن ظریف تری دارد به نام «سوخشام ساروپ» که دیگران آن را به عنوان نوری ساروپ یا کالبد نورانی می شناسند. این کالبد همان کالبد اثیری است که از بدن جسمانی ظریف تر بوده و به عنوان غلاف روح عمل می کند. این کالبد از طریق پنج حس با بدن جسمانی و جهان بیرون تماس می گیرد. هنگام مرگ بدن جسمانی، روح تا حد این کالبد عقب می کشد و در طبقه اثیری در انتظار می ماند تا تناسخ دیگری روی دهد.

مرتبه سوم. درون کالبد اثیری، کالبد تجلی قرار دارد که به آن «کاران ساروپ» گفته می شود. از آن جهت به این، کالبد علّی می گویند که در آن تمامی علت ها و معلول هایی که ممکن است در زندگی بیرونی ما تأثیر بگذارد، جمع شده است. کالبد علّی، کالبد بذری هم هست؛ زیرا به غلافی می ماند که در آن تمام علل و معالیل مربوط به کرمه زندگی قرار دارد. در واقع این کالبد آرشیو آینده ماست و حاوی بذر آینده انسان است.

مرتبه چهارم. غلاف بعدی روح، کالبد ذهنی یا «نیج ماناس ساروپ» است که معمولاً به صورت تخم مرغ وجود دارد. این کالبد نگه دارنده گزارشی کامل از تمام تجربیاتی است که در اعصار بی پایان هستی اش داشته است و این لازمه قانون تناسخ و کرمه است. همچنین حاوی مختصات شخصیتی انسان در جهان فیزیکی است و گذشته انسان را در اختیار کسانی که قادر به خواندن پیشینه های آکاشیک باشند، قرار می دهد. کالبد ذهنی ظریف ترین و لطیف ترین کالبدهاست؛ چون رابطه نزدیک تری با روح دارد و از قدرت های بزرگ تری برخوردار است.

مرتبه پنجم. طبقه روح است که پس از گذر از چهار کالبد سابق، انسان خود را به صورت خالص نظاره می کند؛ طبقه ای که نیاز به هیچ ابزار و وسیله ای ندارد و غرق در شعف و شادی خالص است. انسان به محض ورود به طبقه پنجم تمامی دانش برای او آشکار می شود و بقیه کالبدها همانند غلاف و جامه ای برای روح هستند که برای حفاظت از روح تعبیه شده اند. البته روح خالص می تواند به طبقات بالاتر حیات صعود کند تا در نهایت به مقام وصل با سوگماد نایل شود.

توئیچل برای ذهن انسان ها مراتبی چهارگانه قائل است که عبارتند از:

چیتا: عهده دار شکل و زیبایی و رنگ و ریتم است؛

ماناس: عهده دار علایمی از طریق ح.اس پنج گانه است؛

بودی: رکن تفکر است؛

آهنکار: قسمت مجری دستورات ذهن است. 

پنج) طبقات عالم

توئیچل طبقات عالم را در سه قسمت خلاصه می کند که عبارتند از:

طبقه اول: طبقه سوگماد؛ سوگماد دارای سه خصوصیت تثلیثی است که عبارتند از: هست بودن، این جا بودن، قادر متعال نسبت به تمامی جهان ها.

طبقه دوم: فرشتگان سکوت؛ این کارکنان معنوی هرگز پایین تر از طبقه پنجم که طبقه روح است نمی آیند. آن ها بالاتر از سفیران روح اند و اداره طبقات بعدی را عهده دارند. آن ها به دلیل استعدادهای عجیب و خارق العاده هرگز شکست نمی خورند و در اطاعت از اراده سوگماد مثل باد فعال اند. وظیفه آن ها فرمانبرداری بدون سؤال است. آن ها به اشکال مختلف در تمام طبقات ظاهر می شوند، به صورت انسان، پرنده و حتی یک سنگ؛ بنا بر این پس از سوگماد قدرتمند ترین موجودات در تمامی جهان ها سکوت کنندگان اند. سفیران روح از شدت عشق با فرشتگان خاموش نهایت همکاری را دارند.

طبقه سوم: سفیران روح؛ گفتنی است فرشتگان خاموش مسؤول تدبیر طبقات تحتانی اند، اما به طور کلی طبقات تحتانی جنبه منفی و «کل نیرانجان» دارند.

اما پال توئیچل آن گاه که به تفصیل به طبقات عالم می پردازد، این مسأله را به گونه ای متفاوت مطرح می کند. او طبقات عالم را تا اقلیم خدایی شماره گذاری می کند.

  1. جهان فیزیکی با تمام ستارگان و سیارگان و سنگ های آسمانی؛ در زبان هندو به آن کالبد خشن می گویند. ماده چیزی نیست جز روح خدا که به اشکال پایین در آمده است. این جهان نهایت خلقت به پایین ترین شکل موجود است که ما آن را به عنوان قطب منفی عالم می شناسیم.
  2. آندا؛ کلمه آندا به معنای تخم مرغ است که به علت شکل این عالم به این عالم اطلاق شده است. آندا بسیار وسیع تر از کیهان های فیزیکی است. قسمت مرکزی آن، جهان اثیری نامیده می شود. این عالم را سفیران روح به نام «ساهاسراوال کانوال» تدبیر می کنند که بهشت ادیان و جهنم آن ها در این عالم است. در این عالم تنوع های بی شماری از حیات وجود دارد، اما همه نورانی اند. انسان پس از مرگ به این عالم وارد می شود.
  3. برهماندا؛ بالاتر از جهان آندا، طبقه برهماندا یا تخم برهم وجود دارد. این طبقه از جهان آندا بسیار بزرگ تر، صاف تر و انباشته تر از نور است.
  4. «ساچ خاند» یا «ستنام»، به معنای خانه حقیقی؛ روح سیال خدا در این طبقه متجلی است. در این طبقه خودشناسی واقعی صورت می گیرد و در آن روح، واقعیت خود را می یابد.
  5. «آلاخ لوک»، به معنای مکان نامرئی است؛ توئیچل می گوید در این عالم حافظ و شمس را دیده است.
  6. «آگام لوک»، به معنای مکان غیر قابل دسترس.
  7. «آنامی لوک»، که سرزمین بی نام خوانده می شود.

طبقات بالا مسطح اند، خورشید ثابت دارند، در آن جا فضا و حرکت و تداخل و سفر و آرزو و علیت و منطق و قوانین این جا و حمل کالبد و تلاش و تنش وجود ندارد. نور این مراتب به قدری متراکم است که کمتر کسی به آن ها راه می یابد. تنها سفیران روحی به این مقام دست می یابند که میل شدید به بازگشت به خانه حقیقی خود را دارند. در این عوالم خداشناسی به ظهور می رسد؛ بنا بر این پس از مقام سوگماد، در والاترین عالم به آنامی لوک می رسیم. پس از آن آگام لوک و آلاخ لوک و ساچ خاند وجود دارند و در نهایت به پایین ترین مرتبه وجود که مرتبه فیزیکی است می رسیم. گفتنی است طبقات عالم با طبقات انسان هماهنگ نیست؛ اگر طبقات عالم هفت مرتبه است و مراتب انسان پنج مرتبه، چگونه انسان به طبقات ششم و هفتم عالم می رسد، در حالی که توئیچل بر این باور است که انسان عالی ترین مراتب و طبقات عالم را نائل می شود.

شش) استادان حق

دانش نهان اکنکار بسیاری از اطلاعات گمشده را در اختیار بشر قرار می دهد. این اطلاعات را سفیران روح یا نمایندگان خدا در اختیار قرار می دهند. نام های آن ها عبارتند از: سفیران روح، راهنمایان معنوی، محافظان، فرشتگان، ابرروح، ارواح آسمانی، نمایندگان خدا، خدا مردان و ست گوروها.

سفیران روح عمدتاً با کسانی کار دارند که روحشان به طبقات پایین تر از طبقه پنجم انعکاس یافته است. هنگامی که پای معنوی انسان به طبقه پنجم برسد، انسان کاملاً به عالم نور وارد شده است. توئیچل اساتید حق فراوانی را نام می برد. یکی از آن ها کریشنا در بهاگاوادگیتا است. جیران در کتاب یک تجربه در زمان تجربه خروج از روح را گزارش می کند. بودا از جمله ناجیان مقدسی است که طریق سفر روح را طی کرد. ساکابی از استادان حق والامقامی است که لحظه ای نتوانست بدون خدا زنده باشد. افلاطون و سقراط از دیگر استادان حق در طریق اکنکار هستند. فیثاغورس، پاتانجلی، مهاویره از دیگر استادان طریق اک می باشند. اما پال توئیچل بزرگ ترین استاد حق طریق اک را ربازارتارز می داند. او حقیقت اصیل را با تمام سادگی و آرامش عرضه کرد. تارز، استاد بزرگ حق، مسؤولیت تمام تعلیمات سفر روح را دارد. او تعلیمات خود را در قرن پانزدهم میلادی آغاز کرد و تا حال به عنوان استاد درون ادامه دارد.

هفت) اکنکار در زندگی

هدف اصلی اکنکار، یافتن اقلیم بهشتی خداست. اما بجز آن می توان مقصود دیگری از اکنکار برای حل مسائل زندگی داشت. در این زمینه می توان گفت نخست باید نگاه را عوض کرد؛ یعنی به جای این که به مسائل نگاه افقی داشت باید از بالا به مشکلات نگریست. نگاه ماورایی این فرصت را فراهم می سازد که انسان راه حل را بیابد. می توان نیازها و راه حل ها را به خوبی دید و قطعه گمشده را سر جایش گذارد.

توئیچل در این جا یکی از مهم ترین سخنان خود را می گوید و آن پی بردن به «قانون کارما» است. قانون عمل و عکس العمل را در فیزیک می شناسیم. این قانون در تمامی طبقات عالم حکم فرماست و قانونی بسیار جهانگیر و فراگیر است. بر اساس قانون کرمه انجام دهنده عمل، همیشه دریافت کننده نتیجه عمل خود است. اگر منفی منفی و اگر مثبت مثبت است. انسان باید بهای هر آن چه را عمل می کند بپردازد. تمامی دیون چه مالی و چه غیر مالی می بایست به طور کامل پرداخت شود. هرگز هیچ کس چیزی را به بهای هیچ چیز از دست نمی دهد و به دست نمی آورد. قانون کارما در دریافت طلب هایش بسیار دقیق است. هیچ کس از این بازی برنده بیرون نخواهد آمد؛ چرا که دیر یا زود موعد پرداخت بدهی او با بهره بسیار بالا سر می رسد. قانون کرمه برای پرداخت با حوصله است. بعضی ها گمان می کنند که با ذکاوت این قانون را شکست داده اند. این تصور خود فریبی است؛ زیرا بالاخره باید دین خود را پرداخت. شخص باید با دین تقدیری مربوط به هر عالمی انجام وظیفه کند.

شخص ممکن است موقتاً در نواحی بالا سکونت کند، اما بر اساس قانون کرمه، باید قرض های خود را ادا کند. توئیچل می گوید اگر غرب قانون کرمه را درست درک می کرد مشکلات کمتری داشت. خلاصه باید دانست که هیچ بی عدالتی وجود ندارد. اگر این قانون را به درستی بشناسیم خواهیم فهمید که هیچ وقت بی گناه از دست دیگری رنج نمی بریم. چیدن یک گل، افتادن، پیروز شدن همه بر اساس قانون کرمه است.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ