امروز پیامی برایم ارسال شده بود با این متن:
«در حدود سال 1371 شمسى بود که عدهای از کارشناسان و محققان ایرانی مستقر در مجلس شورای اسلامی که جزو نمایندگان هم بودند پس از 1400 سال تحقیق و بررسی ناگهان به راز مهمی پی بردند و آن اینکه حضرت فاطمه دختر رسول خدا فوت ننموده بلکه شهید شده است اینجا بود که آن نمایندگان مجلس اعلام کردند از این پس در تقویمها به جای وفات بنویسند شهادت، و این روز را تعطیل اعلام نمودند.
بنابراین مسئله شهادت فاطمه رضی الله عنها بزرگترین افترا و دروغ تاریخ است و هرگز چنین چیزی صحت ندارد. جالب اینجاست که چه طور ممکن است حضرت علی رضی الله عنه که اسد الله (شیر خدا) و فاتح خیبر به حساب میآید، و کسی که موظف بود از همه مظلومان دفاع کند نتوانست از خودش و ناموسش دفاع کند؟ و ناموس (همسر) خط قرمز هر شخصی به حساب میآید و بیعرضهترین آدمها جایی که زن و بچه خود را در خطر ببینند از فدا نمودن خود دریغ نمینمایند، پس چرا حضرت علی از همسر خودش و از دختر پیامبر صلى الله علیه و سلم دفاع ننمود؟ در حالی که پستترین و نامردترین آدمهای کره زمین از همسر و فرزندان خود دفاع میکنند و اگر نتوانند از جان خود دریغ نمینمایند. این را در اصطلاح ما مظلومیت نمیگویند بلکه بی غیرتی و نامردی مینامند. اهل سنت حضرت علی رضی الله عنه را اسد الله الغالب (شیر پیروزمند خدا) لقب دادهاند چون حضرت علی در هیچ جا مغلوب کسی دیگر نشد، ولى اهل تشیع متأسفانه با قبول کردن شهادت فاطمه در واقع حضرت على را نامرد دانستهاند که شایسته چنین شخص بزرگوارى نیست، و در صورت پذیرفتن این مطلب دروغ، حضرت علی چه مردانگی داشت؟ و در صورت صحت این مطلب دروغ، آنان که چنین کردند ظالم بودند و طبق آیه کریمه که میگوید: "ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (به ظالمان نزدیک نشوید که در آتش می افتید)"، حضرت علی با چه مجوزی دست در دست آنان گذاشته بود و پشت سرشان نماز میخواند و در همه موارد کمکشان مینمود طوریکه حضرت عمر رضی الله عنه حضرت على را مشاور خود قرار داده بود؟»
در پاسخ این سخنان باید گفت:
اول این که مسأله شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها یک راز نبوده و قرنهاست که آشکار است و به تازگی کشف نشده است. دوم این که مسأله غیرت نسبت به ناموس مسأله ای است که بین انسان و حیوان مشترک است و با غیرت بودن نسبت به ناموس با وجود اهمیت فراوانی که دارد شرافت مهمی برای انسان محسوب نمیشود و صد البته که معصومان علیهم السلام از غیرت الهی برخوردار بودهاند که شامل غیرت نسبت به ناموس و از آن مهمتر غیرت نسبت به دین خدا و عقیده و مکتب الهی است. حضرت علی علیه السلام هم چون اسدالله بودند میتوانستند در زمان غصب خلافت غاصبان را از میان بردارند و حق الهی خود را بازپس بگیرند ولی به دلیل این که این کار باعث اختلاف و چند دستگی میان مسلمانان میشد از این کار صرف نظر کردند. در غیر این صورت با ایجاد اختلاف میان مسلمانان جامعه اسلامی رو به ضعف مینهاد و کیان حکومت اسلامی و دین اسلام به خطر میافتاد. سکوت و همکاری ایشان در برخی موارد و نه در همه موارد با خلفا نیز به همین دلیل بوده است. ولی ایشان عدم رضایت خود از غاصبان خلافت را تا جایی نشان دادند که غاصبان ایشان را با زور برای بیعت کردن به مسجد بردند و مسلمانان فهمیدند که ایشان با زور بیعت کردند و نه با رضایت. ولی پس از بیعت به همان دلیل پیش گفته در برخی موارد همکاری خود با حکومت را ادامه دادند و به حاکمان مشاوره دادند تا جایی که عمر بارها میگفت اگر علی نبود عمر هلاک میشد. حضرت زهرا علیها السلام نیز برای دفاع از دین خدا و ولایت بر حق علی علیه السلام و نه به خاطر منافع شخصی و برای دفاع از جان حضرت علی علیه السلام و استمرار خط امامت ایشان در جامعه، جان خود را فدا نمودند و به وظیفه الهی خویش به نحو احسن عمل نمودند و چهره غاصبان خلافت را بیش از پیش به مسلمانان نمایاندند. زیرا در موقع حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها از سوی غاصبان خلافت تهدید به قتل حضرت علی علیه السلام نیز صورت گرفت و بیم آن میرفت که با شهادت حضرت علی علیه السلام خط امامت و هدایت جامعه اسلامی منقطع شود و اسلام نوپا یتیم گردد و در چنگال گرگهای زمانه دریده شود. به همین دلیل حضرت زهرا علیها السلام به پشت در خانه میروند در صورتی که حضرت علی علیه السلام در خانه بودند. با جراحت حضرت زهرا علیها السلام مردم که شاهد ماجرا بودند برانگیخته میشوند و غاصبان و مهاجمان نمیتوانند اقدام به قتل حضرت علی علیه السلام نمایند ولی به زور و با تهدید، ایشان را برای بیعت به مسجد میبرند و این عمق خشونت و عداوت آنان با اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم را میرساند. از جمله مسائل دیگر اعلام عدم رضایت از غاصبان خلافت توسط حضرت زهرا علیها السلام و ذکر این مطلب که طبق حدیث نبوی رضایت خدا در رضایت ایشان و نارضایتی خدا در نارضایتی ایشان است. این ماجرا پس از درخواست غاصبان برای عیادت از ایشان برای فرونشاندن خشم مردم از جراحت ایشان است. این موضوع نیز نشان از آن دارد که ایشان چه در ماجرای فدک و چه در ماجرای بیعت برای دفاع از حق ولایت الهی و نمایاندن چهره غاصبان برخاسته بودند و در این راه جان خویش را فدا نمودند. مسأله دیگر وصیت ایشان برای تشییع مخفیانه و مخفی بودن آرامگاه ایشان است تا غاصبان نتوانند با شرکت در مراسم تشییع و زیارت قبر ایشان وجهه خود را در میان مردم بازسازی کنند و خود را از اتهام غصب خلافت و قتل دختر پیامبر صلوات الله علیهما مبرا گردانند و این وصیت ایشان نیز آخرین اقدام سیاسی ایشان علیه حکومت غاصب وقت بود و مخفی بودن آرامگاه ایشان تاکنون نیز سند این حرکت سیاسی ایشان است.