سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
خروش
از صلح و آرامش خواهم گفت و از گفتن و از یاری ستم دیدگان و ناهمیاری با ستم پیشگان و از جریان های کهن و نوی ایران و جهان.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 360190
کل یادداشتها ها : 97
خبر مایه


یک) خدا

سای بابا درباره خدا تعابیر خاصی دارد. بدون هیچ قضاوتی برخی از تعابیر او را ببینید:

«خداوند، خود دارما (رفتار صحیح) است و پوشش جهان آفرینش است.

آیا بین شیء و تصویرش تفاوتی هست؟ شما همه او هستید و او همه شما.

همه انسان ها جزئی از خدای واحدند.

عشق و خداوند از یکدیگر جدا نیستند؛ خداوند عشق است و عشق خداست.

من او هستم.

آنچه در جسم به شکل روح الهی وجود دارد، خداوند است.

شما همه سلول های زنده ای در بدن خداوندید.

وظیفه خداوند است.»

او در موردی توصیه می کند انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود که این ها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمی دهد.

از مجموع گفته های او درباره خدا به دست می آید که سای بابا تصوری روشن از خدا ندارد. گاهی قائل به حلول است، گاهی قائل به همه خدایی یا پانتئیسم و گاهی خدا را از سنخ روح کیهانی و انرژی می داند. اما خدایی که قرآن و اسلام به شریعت معرفی کرده است، هیچ کدام از این ها نیست. او خدایی است که مبدأ کل جهان هستی است. خداوند دارای وجودی است که فوق تمامی موجودات است. او را اسما و صفاتی است. از آن جمله این که احد، واحد، علیم، قدیر، حکیم، خبیر و... است. تمامی صفات کمالیه عین ذات اوست و در او هیچ نقص و کاستی راه ندارد. از آن جهت که او هادی است، سلسله انبیا و اوصیا و نیز کتاب های آسمانی را برای راهنمایی انسان ها فرو فرستاد و از آن رو که عادل است، عالمی را به نام قیامت برای محاسبه اعمال انسان ها مقدر ساخت. این خدایی است که دین و قرآن معرفی می کند. چنین خدایی با هیچ یک از کژفهمی ها و کژ اندیشی های بشری سازگار نیست.

از سوی دیگر از آثار سای بابا معلوم نیست عشق به خدا اصل است یا خدا. از بسیاری گفته ها و تعالیم سای بابا به دست می آید که آنچه اصالت و اهمیت دارد عشق است و عشق یک امر انسانی است. واقعیت آن است که امروزه بشر به مشکلات و معضلات فراوانی گرفتار آمده و در این میان مشکلات روحی و روانی جایگاه خاصی دارد. مهم ترین پدیده ای که می تواند تا حدی آسیب ها و بیماری های روحی- روانی انسان مدرن را التیام بخشد، عشق و محبت است. از این رو نسبت به آن حساسیت وجود دارد. پس آنچه برای بشر مهم است خود عشق است نه متعلق عشق. عشق است که می تواند آلام، رنج ها و خلأهای درونی انسان را کاهش دهد. عشق است که روابط انسانی را بهبود می بخشد و عشق است که مشکلات به وجود آمده از رفتار و کردار خود انسان را درمان است. بنابراین خود عشق اهمیت یافته و عشق به خدا بهانه ای است برای دستیابی به اصل عشق.

از این ها گذشته، سای بابا از اندیشه ها و تعالیم بودا الهام می گیرد و چنان که گذشت، بودا در میان مکاتب عرفانی بدون خدا جای دارد. بنابراین سای بابا نمی تواند عرفانی با خدا ارائه دهد و به عرفان بودا هم پایبند باشد.

دو) برابری مذاهب

سای بابا تمام ادیان و مذاهب را برابر می بیند و از نظر او هیچ مذهبی و هیچ دینی بر دیگر مذاهب و ادیان برتری ندارد.

«باید برای ارتقای ایمان و اعتقادتان به خداوند بکوشید. در غیر این صورت عبادت، سرودهای الهی، پرستش و همه اعمال نیک همگی به یک تشریفات مذهبی پوچ و غیر ارادی تبدیل می شود. تشریفاتی که تحت فشار اجتماع شکل می گیرند.

تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون می شوند و تمامی انسان ها برادران یکدیگرند.

همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به سوی یک مقصد رهنمونتان می سازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.»

این سخنان در اصل اولاً بدین معناست که اعتقاد به مذهبی خاص ضرورت ندارد و انسان با هر دین و مذهبی می تواند به آگاهی و تعالی برسد و این تعالی همان چیزی است که سای بابا می آموزد. سای بابا در واقع تعالیم خود را به عنوان یک مذهب برتر مطرح می کند. در واقع برابری ادیان و مذاهب به معنای نفی ادیان و مذاهب و اثبات یک مذهب برتر به نام مکتب سای بابا است؛

ثانیاً، برابری ادیان به معنای پلورالیسم دینی است. پلورالیسم دینی نگرش کلامی است که در سال های اخیر ریشه در اندیشه های جان هیک دارد. وی در زمینه تنوع و تکثر ادیان سه رویکرد را عنوان کرده است: انحصارگرایی به این باور است که کمال و رستگاری تنها از طریق یک دین به دست می آید. ادیان دیگر حقایقی را در بر دارند، اما منحصراً یک دین می تواند حق باشد؛ شمول گرایی، که مدعی است تنوع و تعدد در تجربه های دینی را باید پذیرفت، در عین حال که دعاوی ادیان قابل صدق و کذب است؛ پلورالیسم دینی این ادعا را مطرح می کند که حقیقت واحد است، اما این حقیقت واحد در دسترس یک فکر و یک دین نیست، بلکه تمامی ادیان می توانند حامل حقیقت باشند، بنابراین آن ها در نجات و رستگاری شریک اند.

در میان انواع پلورالیسم دینی آنچه بیشتر اهمیت دارد، پلورالیسم حقیقت است. به اختصار می توان گفت که قرآن تمام حقیقت را منحصر به اسلام می داند. دلیل آن هم روشن است، چون دین خاتم که به دست پیامبر خاتم(ص) و آخرین کتاب آسمانی برای بشر آمد، اسلام است. قرآن از یک سو صراط مستقیم را منحصر به اسلام می داند: «و این است راه راست، پیروی آن کنید.» (انعام/153) و از سوی دیگر با صراحت اعلام می کند که اگر کسی غیر اسلام به عنوان دین حق پذیرفت، از او پذیرفته نیست.

سه) ذکر و سلوک

سای بابا درباره ذکر خدا و نیز موانع و عوامل سلوک، مباحثی را مطرح کرد. اگر مطالب او را با مباحثی که در قرآن، احادیث، ادعیه و کتاب های عرفانی آمده است مقایسه کنیم تفاوت قابل توصیف نیست. چه از نظر کمیت و حجم، چه از نظر تبویب و دسته بندی، چه از نظر جامع و مانع بودن و چه از نظر برتری و کیفیت.

یکی از مهم ترین شرایط سلوک ذکر خداست. ذکر انسان را از عالم کثرت دور و به جهان وحدت نزدیک می کند. ذکر خدا توجه به اسما و صفات اوست. این توجه باید پیوسته و مدام باشد تا این که غیر خدا از قلب انسان خارج و خدا جایگزین شود. حقیقت ذکر ملاحظه محبوب و نگاه به جمال یار است. کسی که اهل ذکر است و به تماشای معشوق خود نشسته است، روا نیست به دیگری بنگرد. خداوند غیور است و از غیرت او دور است که چشم دیگری را ببیند. هر دیده ای که به او نظر کند و روی از او گرداند، خداوند نگاهش را کور کند.

ذکر مراتبی دارد. نخست ذکر ظاهری است که شرط آن حضور قلب است؛ سپس ذکر خفی است که در این صورت انسان باید به دوام مشهود و ملازمت با سر دست یابد. آخرین مرحله ذکر، ذکر حقیقی است که چیزی جز شهود حق و فنای بنده در او نیست. آرامش که آرزوی بشر مدرن است، تنها در سایه ذکر خدا حاصل می شود: «همان کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می یابد؛ آگاه باشید که دل ها تنها به یاد خدا آرام می یابد.» (رعد/28)

از سوی دیگر در سلوک اسلامی روزه جایگاه ویژه ای دارد، اما در تعالیم سای بابا کار اشتباهی است:

«اگر اعتقاد دارید که می توانید لطف ایزدی را صرفاً به عنوان نذر کردن، روزه گرفتن، حمد و ستایش و... از آن خود کنید، متأسفانه سخت در اشتباهید. تنها امر لاینفک و لازم عشق است.

روزه بدون ضبط نفس، قوه درک را ضعیف می کند و قوه تمییز را کاهش می دهد.»

چهار) عیسی مسیح

بدون شک سای بابا از عیسی مسیح(ع) و تعالیم مسیحیت متأثر است و آن را در موارد مختلف به صورت علنی و آشکارا اعلام می کند که تنها به یکی از آن موارد اشاره می شود:

«عیسی رحم و شفقتی بود که در قالب انسان تجلی نمود. او نور رحم و شفقت را پراکند و پریشانی و درد را تسلی بخشید. او با مطلع شدن از رنج پرندگان و چهارپایان در معبد اورشلیم فروشندگان را توبیخ و سرزنش کرد و حیوانات را آزاد ساخت.»

مسأله گرایش سای بابا به مسیحیت تا بدان حد روشن است که گردآورنده کتاب تعلیمات، در پایان آن در 128 مورد، ضمن بیان گزیده ای از عهد جدید، شباهت سخنان و تعالیم سای بابا را با فرازهایی از کتاب مقدس مسیحیت نشان می دهد.

پنج) قدرت های معنوی

یکی از مسائل مهمی که در بیشتر عرفان ها به ویژه عرفان های هندی و مرتاضان مطرح است، قدرت های خارق العاده است:

اولاً، بسیاری از این قدرت ها که گزارش می شود، پوشالی، دروغ و خالی از واقعیت است. اما در بعضی از آن ها مثل پرواز در فضا، ذهن خوانی یا طی الارض می توان به واقعیت آن ها در مواردی که قطعاً اثبات گردد، اذعان کرد؛

ثانیاً، در برخی توانایی های خارق العاده که واقعیت آن ها ثابت شود باید گفت این ها خاصیت نفس است. یکی از سنن الهی این است که اگر نفس را محدود کنیم و آن را به گونه ای خاص تمرین داده و تربیت کنیم، قدرت ها و توانایی های نهفته آن آشکار می شود. بنابراین، این گونه حرکات خارق العاده از ویژگی های نفس انسانی است که می توان آن ها را با تمرین به دست آورد. ابن سینا در این باره مباحث جالبی را مطرح ساخته است.

ثالثاً، نکته مهم تر این که باید توجه داشت قدرت های معنوی و حرکات خارق العاده در حد خودش، نه عرفان است و نه نشانه ای از عرفان راستین. عرفان حقیقی چیزی جز تقرب و معرفت به خدا نیست. هدف از عرفان، معرفت حقیقی به ذات الهی، بندگی، رسیدن به حریم قدس ربوبی و تقرب است: «جن و انسان را نیافریدم مگر برای آن که مرا پرستش کنند» (ذاریات/56). البته اگر انسان در مسیر معنویت راستین و تقرب الهی قرار گیرد، در طی مسیر به او هدایا و جوایزی خواهند داد که ممکن است یکی از آن ها قدرت های خارق العاده باشد؛ ولی باید توجه داشت که این ها هدف نیست، بلکه فقط وسیله ای است برای یاری انسان ها و نزدیک سازی آنان به آسمان ربوبی. همچنین باید توجه داشت که هر کس به این توانایی ها و قدرت ها توجه کرد و آن ها را برای خود هدف قرار داد، از همان لحظه سقوط و انحطاط او آغاز می شود.

خلاصه آن که هر چند تعالیم سای بابا آلودگی های مکتب اشو را کمتر دارد، ولی بجز این که مبانی آن در تعالیم هندی و مردود است، برخی از اصول تعلیمات سای بابا هم مخدوش بوده، قابل دفاع نیست. چنان که با قرآن و احادیث و مکتب عرفانی اسلام هم سازگار نیست.     






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ