استاد مصباح یزدی: اجازه بدهید روایتی از کتاب «الغیبة مرحوم نعمانى برایتان بخوانم. در جلد اول این کتاب صفحهى 296 حدیثى از فُضیل بن یسار است که از حضرت امام صادق(ع) نقل میکند، که فرمودند: «موقعى که قائم ما قیام بفرماید از جهل و نادانى و نابخردى مردم آن چنان با سختىهایى مواجه مىشود که حتىادامه مطلب...
سرجان ملکم انگلیسی در تاریخ ایران می نویسد:
"پیروان پیغمبر عربی از پایداری و لجاجی که ایرانیان در دفاع از ملک و مذهب خویش نمودند، چنان در خشم بودند که چون دست یافتند هر چیز را که موجب تقویت ملیت دانستند عرضه تخریب و هلاک ساختند.ادامه مطلب...
امثال من گاهی با سؤالاتی مواجه می شویم که با لحن تحقیر و مسخره آمیزی می پرسند: آقا سواره (ایستاده) غذا خوردن شرعاً چه صورتی دارد؟! با قاشق و چنگال خوردن چطور؟! آیا کلاه لگنی به سر گذاشتن حرام است؟! آیا استعمال لغت بیگانه حرام است؟!...ادامه مطلب...
من برخی انتقادات داشته ام و در نوشته های خود هم تصریح کرده ام که مراجع، فوق انتقاد به مفهوم صحیح این کلمه نیستند، و معتقد بوده و هستم که هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام.ادامه مطلب...
آنچه بعدها حتی در میان متشرعین تحت تأثیر عادات و عرف ها پیدا شد مافوق توصیه های اخلاقی اسلامی مسلم است. در عرف های متأخر حتی ذکر نام همسر نوعی کشف عورت تلقی می شود.ادامه مطلب...
اگر پیغمبر اسلام زنده میبود امروز چه میکرد؟ درباره چه مسألهای میاندیشید؟ والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسئله دو دوتا چهارتاست.ادامه مطلب...
مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش می کنند؟ مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند کهادامه مطلب...
عده ای به نام حمایت از ملیت ایرانی و نژاد ایرانی بزرگترین توهین ها را به ملت ایران میکنند:
گاهی میگویند: ملت ایران با کمال جدیت میخواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند ولی با آنهمه شوکت و قدرت و جمعیت صد و چهل میلیونی و وسعت سرزمین در مقابل یک عده پنجاه شصت هزار نفری عرب شکست خورد. اگر راست است پس چه ننگ بزرگی! ادامه مطلب...
از جمله خاصیت های بشر افراط و تفریط است، انسان اگر در حد اعتدال بایستد کوشش میکند زمان را با نیروی علم و ابتکار و سعی و عمل جلو ببرد ، کوشش میکند خود را با مظاهر ترقی و پیشرفت زمان تطبیق دهد و هم کوشش میکند جلو انحرافات زمان را بگیرد و از همرنگ شدن با آنها خود را برکنار دارد. اما متأسفانه همیشه اینطور نیست، دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید میکند: بیماری جمود و بیماری جهالت، نتیجه بیماری اول توقف و سکون و باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است.
جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد و جاهل هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان ، به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد .
جامد هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل همه را یک جا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد .
جامد میان هسته و پوسته، وسیله و هدف فرق نمیگذارد، از نظر او دین مأمور حفظ آثار باستانی است، از نظر او قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید.
از نظر او عمه جزو خواندن، با قلم نی نوشتن، از قلمدان مقوائی استفاده کردن، در خزانه حمام شستشو کردن، با دست غذا خوردن، چراغ نفتی سوختن، جاهل و بیسواد زیستن را به عنوان شعائر دینی باید حفظ کرد.
جاهل برعکس، چشم دوخته ببیند در دنیای مغرب چه مد تازه و چه عادت نوی پیدا شده است که فورا تقلید کند و نام تجدد و جبر زمان روی آن بگذارد .
جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینی است، با این تفاوت که جامد نتیجه میگیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون و ثبات.
در قرون اخیر مسئله تناقض علم و دین در میان مردم مغرب زمین زیاد مورد بحث و گفت و گو واقع شده است. فکر تناقض دین و علم دو ریشه دارد، یکی این که کلیسا پارهای از مسائل علمی و فلسفی قدیم را به عنوان مسائل دینی که از جنبه دینی نیز باید به آنها معتقد بود پذیرفته بود و ترقیات علوم خلاف آنها را ثابت کرد. دیگر از این راه که علوم وضع زندگی را دگرگون کرد، و شکل زندگی را تغییر داد.
جامدهای متدین نما همانطوری که به پارهای مسائل فلسفی بی جهت رنگمذهبی دادند شکل ظاهری مادی زندگی را هم میخواستند جزء قلمرو دین بشمار آورند، افراد جاهل و بی خبر نیز تصور کردند که واقعا همین طور است و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است. و چون به فتوای علم باید شکل مادی زندگی را عوض کرد پس علم فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است.
جمود دسته اول و بی خبری دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورد.
منبع: کتاب نظام حقوق زن در اسلام اثر شهید مطهری